کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ریخت
    خون دل شد شام غم از دیده ام ایام ریخت
    سرخ ناگردیده ریزد خون دل را دل به زور
    حیف این می را که از خم ساقی ما خام ریخت
    ساقی بزم طرب تا عقل دوراندیش شد
    رنگ مینا را شکست و آبروی جام ریخت
    آسمان هر مایهٔ نازی که پیدا کرده بود
    جمله را یکبارگی در پای این اندام ریخت
    آسمان، کوکب نما کی بود دست قدرتش؟
    دامنی از داغ ما پر کرد و بر این بام ریخت
    دوش بر حال شهیدان گریه اش دانی چه بود
    بر دماغ آشفتگانش روغن بادام ریخت
    دیدن ذاتش سعیدا درخور این دیده نیست
    در خیال او پر اندیشه از اوهام ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha