به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد

2080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز هجرش جان به کار آمد نیامد
سرشکم در کنار آمد نیامد
خمارآلوده و در کف صراحی
خزان رفت و بهار آمد نیامد
رقیب دیوسیرت شکر ایزد
[به دور] آن نگار آمد نیامد
ز من کاری که مقبول تو باشد
فلک هم دستیار آمد نیامد
سعیدا از تماشای خیالش
مگر جانت به کار آمد نیامد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۳: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد 2شمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد 3شمارهٔ ۲۹۵: سبزه ای جز آه کی از خاک مجنون می ...4شمارهٔ ۲۹۶: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خوا ...5شمارهٔ ۲۹۷: دار نی در کشتن منصور برپا کرده ان ...6شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند 7شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 8شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...9شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...10شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 11شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...12شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...13شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 14شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...15شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 16شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 17شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 18شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 19شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...20شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 21شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 22شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...23شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 24شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...25شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 26شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 27شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...28شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...29شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...30شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...31شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 32شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 33شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 34شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...35شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 36شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 37شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 38شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...39شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...40شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 41شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...42شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...43شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...44شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 45شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 46شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...47شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...48شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 49شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...50شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...51شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...52شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...53شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 54شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 55شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 56شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 57شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 58شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 59شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...60شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 61شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 62شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 63شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 64شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...65شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...66شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...67شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...68شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 69شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...70شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 71شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 72شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...73شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 74شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 75شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...76شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...77شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 78شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 79شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...80شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 81شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 82شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...83شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 84شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 85شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...86شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 87شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...88شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 89شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 90شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 91شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 92شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...93شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...94شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...95شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 96شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 97شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 98شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...99شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...100شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 101شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 102شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...103شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...104شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...105شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...106شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 107شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...108شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 109شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...110شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...111شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 112شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 113شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 114شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 115شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 116شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 117شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...118شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 119شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 120شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...121شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...122شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 123شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 124شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...125شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...126شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 127شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...128شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...129شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 130شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...131شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...132شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...133شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 134شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...135شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...136شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...137شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 138شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 139شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 140شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 141شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 142شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 143شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...144شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...145شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 146شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...147شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...148شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...149شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...150شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 151شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...152شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 153شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 154شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...155شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 156شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 157شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 158شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 159شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...160شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...161شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...162شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 163شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...164شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 165شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...166شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...167شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 168شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...169شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...170شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...171شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 172شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...173شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 174شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 175شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...176شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...177شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 178شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 179شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...180شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 181شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 182شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...183شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...184شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...185شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...186شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...187شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 188شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...189شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...190شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 191شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 192شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 193شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 194شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 195شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 196شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 197شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 198شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 199شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 200شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...201شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 202شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...203شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 204شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 205شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...206شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...207شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 208شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 209شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...210شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...211شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...212شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 213شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 214شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 215شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 216شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...217شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...218شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 219شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 220شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 221شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 222شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...223شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...224شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 225شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...226شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 227شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 228شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...229شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 230شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...231شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 232شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...233شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 234شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...235شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 236شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 237شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 238شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...239شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...240شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 241شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...242شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 243شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 244شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 245شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...246شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 247شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 248شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...249شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...250شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 251شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...252شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...253شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...254شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 255شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...256شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...257شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...258شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...259شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 260شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...261شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 262شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 263شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 264شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 265شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...266شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...267شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 268شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...269شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 270شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 271شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...272شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 273شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...274شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 275شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 276شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 277شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 278شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 279شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 280شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...281شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...282شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 283شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 284شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 285شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 286شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ