به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رسید

2160عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی برگ شو چو نی به نوا می توان رسید
از راه نیستی به خدا می توان رسید
وامانده از وصول، اصول ای فروع جوی
از سایه گر بری به هما می توان رسید
ای دل به کوی یار اگر درد، همره است
مردانه زن قدم به دوا می توان رسید
چون سرو با کجی مکن الفت در این چمن
از راستی به نشو و نما می توان رسید
او خود مگر به جذبه سعیدا کشد تو را
ورنه به جد و جهد کجا می توان رسید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...2شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...3شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...4شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...5شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 6شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 7شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 8شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 9شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 10شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 11شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...12شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 13شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 14شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 15شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 16شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...17شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...18شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...19شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...20شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 21شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...22شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 23شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 24شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...25شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 26شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 27شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...28شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...29شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 30شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 31شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...32شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 33شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 34شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...35شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 36شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 37شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...38شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 39شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...40شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 41شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 42شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 43شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 44شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...45شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...46شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...47شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 48شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 49شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 50شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...51شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...52شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 53شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 54شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...55شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...56شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...57شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...58شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 59شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...60شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 61شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...62شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...63شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 64شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 65شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 66شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 67شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 68شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 69شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...70شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 71شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 72شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...73شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...74شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 75شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 76شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...77شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...78شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 79شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...80شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...81شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 82شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...83شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...84شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...85شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 86شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...87شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...88شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...89شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 90شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 91شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 92شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 93شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 94شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 95شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...96شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...97شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 98شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...99شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...100شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...101شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...102شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 103شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...104شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 105شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 106شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...107شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 108شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 109شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 110شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 111شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...112شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...113شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...114شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 115شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...116شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 117شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...118شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...119شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 120شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...121شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...122شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...123شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 124شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...125شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 126شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 127شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...128شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...129شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 130شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 131شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...132شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 133شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 134شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...135شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...136شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...137شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...138شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...139شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 140شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...141شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...142شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 143شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 144شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 145شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 146شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 147شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 148شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 149شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 150شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 151شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 152شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...153شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 154شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...155شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 156شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 157شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...158شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...159شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 160شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 161شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...162شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...163شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...164شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 165شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 166شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 167شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 168شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...169شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...170شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 171شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 172شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 173شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 174شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...175شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...176شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 177شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...178شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 179شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 180شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...181شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 182شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...183شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 184شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...185شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 186شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...187شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 188شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 189شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 190شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...191شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...192شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 193شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...194شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 195شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 196شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 197شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...198شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 199شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 200شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...201شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...202شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 203شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...204شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...205شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...206شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 207شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...208شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...209شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...210شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...211شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 212شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...213شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 214شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 215شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 216شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 217شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...218شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...219شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 220شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...221شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 222شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 223شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...224شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 225شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...226شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 227شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 228شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 229شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 230شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 231شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 232شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...233شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...234شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 235شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 236شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 237شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 238شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ