به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل

1760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نگهش خاطر آگاه نماند در دل
جلوهٔ قامت او آه نماند در دل
بر حصیر فقرا هر که شبی خواری دید
ذوق مسند هوس جاه نماند در دل
آن چنان خاطر از اندیشهٔ باطل کن پاک
که دگر کینهٔ بدخواه نماند در دل
که تواند که نشیند ز عدم خاطرجمع
هر که را رفتن این راه نماند در دل
گفتمش کی بدهی کام سعیدا را گفت
چون که خون در جگر و آه نماند در دل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...2شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 3شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 4شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...5شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 6شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 7شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 8شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 9شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...10شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...11شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...12شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 13شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...14شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 15شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...16شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...17شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 18شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...19شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...20شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...21شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 22شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...23شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 24شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 25شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...26شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...27شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 28شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 29شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...30شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 31شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 32شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...33شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...34شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...35شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...36شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...37شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 38شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...39شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...40شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 41شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 42شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 43شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 44شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 45شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 46شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 47شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 48شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 49شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 50شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...51شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 52شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...53شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 54شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 55شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...56شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...57شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 58شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 59شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...60شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...61شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...62شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 63شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 64شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 65شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 66شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...67شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...68شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 69شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 70شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 71شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 72شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...73شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...74شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 75شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...76شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 77شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 78شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...79شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 80شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...81شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 82شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...83شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 84شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...85شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 86شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 87شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 88شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...89شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...90شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 91شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...92شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 93شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 94شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 95شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...96شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 97شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 98شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...99شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...100شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 101شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...102شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...103شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...104شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 105شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...106شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...107شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...108شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...109شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 110شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...111شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 112شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 113شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 114شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 115شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...116شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...117شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 118شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...119شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 120شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 121شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...122شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 123شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...124شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 125شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 126شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 127شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 128شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 129شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 130شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...131شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...132شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 133شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 134شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 135شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 136شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ