کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم
    لیک از آن بسیار می ترسم که عادت می کنم
    من ز موجودات تحقیق وجودش کرده ام
    سیر وحدت را نهان در عین کثرت می کنم
    می کنم دل را به مژگان سیاهی روبرو
    ساده بود این لوح پیش از این، منبت می کنم
    می فشانم اشک خون آلوده بر خاک درش
    از برای مردم بیمار شربت می کنم
    می تراشم هر زمان از دل بتی کو آذری
    تا ببیند قدرت حق را چه صنعت می کنم؟
    می توانم دل ز نیش خنجرش گیرم به زور
    در میان جان است با آن من مروت می کنم
    ساقیا گر عمر باشد نذر کردم بعد از این
    خدمت این دور تا دور قیامت می کنم
    روزیم خون جگر شد بر سر این کو مدام
    می دهم دل را دل و راضی به قسمت می کنم
    گه روم خود، گه رود دل، گه رود جان بر درش
    من حریفم پاسبانی را به نوبت می کنم
    این دل غمدیده را از رفتن بیجا بسی
    گاه وحشت گه شکایت گه نصیحت می کنم
    گر ز زلفش حلقه ای افتد سعیدا در کفم
    حلقه ها در گوش استغنا و همت می کنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha