کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای تو
    تن به قضا سپرده ام در طلب رضای تو
    یوسف مصر کمترین بنده ات ای عزیز من
    هر دو جهان کلافه ای آمده در بهای تو
    جز دل عاشقان نشد معبد ذات اقدست
    کون و مکان دو کفش تنگ آمده پیش پای تو
    مردم دیده خاک ره در نظر منزهت
    پاک ز آلت لسان، نطق سخن سرای تو
    چرخ شد استخوان نما از مه که بیندش
    باز نکرده دیده را جانب او همای تو
    کار دلم تپیدن و بی تو در این قفس مدام
    در پرش است چشم من در سفر هوای تو
    دیده نمی توانمت غیر تو هست گر کسی
    خود چه کنم بگو مرا گر نشوم فدای تو
    گرچه ضعیفم و گدا چون تو نه بی مربیم
    شکر خدای من تویی کیست بگو خدای تو
    دادن جان مرا نه از بهر عوض گرفتن است
    من ز فنای خویشتن خواسته ام بقای تو
    شهرهٔ شهر شد سعیدا به غلامی سگت
    گر بکشی زهی طرب گر بکشی رضای تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha