کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز چشمش سرمه آمیز آمده
    طرفه بیماری به پرهیز آمده
    غیر داغ و آه از دل برنخاست
    وادی ایمن بلاخیز آمده
    کوه هستی را به ما هموار کرد
    عشق فرهاد سحرخیز آمده
    هر که او مست شراب بیخودی است
    ساغرش بی باده لبریز آمده
    ناتوانی دیده کس جز چشم او
    خسته و بیمار و خونریز آمده
    از تبسم لب دگر هرگز نبست
    تا به کام دل نمک ریز آمده
    شد به غارت کردن جان ها سوار
    هر دو فتراکش دلاویز آمده
    سوخت دل گویا به داغ سینه ام
    آه من با شعلهٔ تیز آمده
    کیست یارب در پس آیینه ام
    طوطی نطقم شکرریز آمده
    جان من شد بندهٔ ملای روم
    دل مرید شمس تبریز آمده
    از برای غم سعیدا غم مخور
    گرچه این لشکر به انگیز آمده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha