کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم
    صحت شدیم تا که ز صحبت بریده ایم
    غافل مشو ز چشم حوادث که در دمی
    همچون نگه ز دیدهٔ بینا بریده ایم
    هر موج خیز گریهٔ ما بحر خون بود
    با نوح، این تلاطم طوفان ندیده ایم
    آیینه جام باده و تخت است تخته پوست
    ما قصهٔ سکندر و دارا شنیده ایم
    در آرزوی خانهٔ آن خانمان خراب
    هر کوچه ای که بود به عالم دویده ایم
    بد می رسد به گوش، صدای گرفت و گیر
    تا از میان خلق چو آهو رمیده ایم
    جز خال دانه ای نبود آرزوی ما
    در سبزه زار سنبل و ریحان چریده ایم
    کردیم گریه گر دم آبی رسیده است
    خون خورده ایم تا لب نانی گزیده ایم
    خواهی ز طول عمر سعیدا خبر شوی
    چون مغربی گذشته و صبحی دمیده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha