کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن
    چو مهر، نور به هر ذره میهمانی کن
    به بخت تیره ام سرمه هر کجا چشمی است
    بیا به دیده درایی و اصفهانی کن
    هوای گنج محبت اگر به دل داری
    به هر کجا که خرابی است پاسبانی کن
    چو پیر کرد تو را خانقه ز پا منشین
    بیا به گوشهٔ میخانه و جوانی کن
    به کیش مردم ظاهر برو چو تیر مترس
    بیا به گوشهٔ باطن نشین کمانی کن
    قبا در این خم گردون دون به نیل مزن
    ز خون عاشق خود جامه ارغوانی کن
    روا مدار که یک دم به خویش پردازم
    دلت ز جور چو بگرفت مهربانی کن
    ز حال بی خبر است ای زبان برای خدا
    به آن پری ز دل خسته ترجمانی کن
    ز روی آینه کردن سکندری سهل است
    ز خضر بگذر و بی اب زندگانی کن
    برو ز صدق سعیدا به دست بیار
    بگو رقیب بداندیش بدگمانی کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha