کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هدف برای خدنگ تو جان خود بردم
    به پای بوس هما استخوان خود بردم
    قدم خمیده و من در پی کشیدن آه
    گرفته گوشه و زور از کمان خود بردم
    زدم به شعله چو پروانه رخت هستی را
    غبار حادثه از دودمان خود بردم
    حدوث برد مرا تا به بارگاه قدم
    رهی به سوی یقین از گمان خود بردم
    چه نسبت است که پرسد ز حال من معشوق
    به گوش دل سخنی از زبان خود بردم
    شهید عشقم و دل را به کف گرفته روان
    به جان سپاری سرو روان خود بردم
    خدنگ غمزه دلم را به نیش پیکان برد
    به دوست پی ز دل خون چکان خود بردم
    میان این همه اغیار آشکارا من
    نهاده در دل و راز نهان خود بردم
    ز دست عشق که دادم به هیچ جا نرسید
    به گوش عرش سعیدا فقان خود بردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha