سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هدف برای خدنگ تو جان خود بردم به پای بوس هما استخوان خود بردم قدم خمیده و من در پی کشیدن آه گرفته گوشه و زور از کمان خود بردم زدم به شعله چو پروانه رخت هستی را غبار حادثه از دودمان خود بردم حدوث برد مرا تا به بارگاه قدم رهی به سوی یقین از گمان خود بردم چه نسبت است که پرسد ز حال من معشوق به گوش دل سخنی از زبان خود بردم شهید عشقم و دل را به کف گرفته روان به جان سپاری سرو روان خود بردم خدنگ غمزه دلم را به نیش پیکان برد به دوست پی ز دل خون چکان خود بردم میان این همه اغیار آشکارا من نهاده در دل و راز نهان خود بردم ز دست عشق که دادم به هیچ جا نرسید به گوش عرش سعیدا فقان خود بردم سعیدا یزدی