کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دارم
    زمین بی قرار و آسمان ساکنی دارم
    نمی آید ز ضعف تن، خدنگ آه من تا لب
    که از دست توانایی کمان ساکنی دارم
    چو گل در غنچهٔ طبعم به صد رنگ است حرف اما
    به هنگام سخن گفتن زبان ساکنی دارم
    چو تصویرم نباشد اختیار پیش و پس رفتن
    به دست نارسای خود عنان ساکنی دارم
    نه چون بلبل دل هر غنچه را خون کرده ام دایم
    نسیم آسا به گوش گل فغان ساکنی دارم
    به امیدی که بوی پیرهن از مصر می آید
    در این وادی به هر جا کاروان ساکنی دارم
    سعیدا هیچ گه بی غم ندیدم خاطر خود را
    در این ویرانه دایم میهمان ساکنی دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha