سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دارم زمین بی قرار و آسمان ساکنی دارم نمی آید ز ضعف تن، خدنگ آه من تا لب که از دست توانایی کمان ساکنی دارم چو گل در غنچهٔ طبعم به صد رنگ است حرف اما به هنگام سخن گفتن زبان ساکنی دارم چو تصویرم نباشد اختیار پیش و پس رفتن به دست نارسای خود عنان ساکنی دارم نه چون بلبل دل هر غنچه را خون کرده ام دایم نسیم آسا به گوش گل فغان ساکنی دارم به امیدی که بوی پیرهن از مصر می آید در این وادی به هر جا کاروان ساکنی دارم سعیدا هیچ گه بی غم ندیدم خاطر خود را در این ویرانه دایم میهمان ساکنی دارم سعیدا یزدی