کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی صفت گر شود این جان علایق آثار
    سایهٔ سر نکنم جز الف قامت یار
    هر نفس دل به تو راه دگری می یابد
    چارهٔ کوی تو بیرون بود از حد شمار
    بحر را کشتی ما موج صفت می گردد
    که رود تا به میان گاه بیاید به کنار
    دم فروبند و به من راه سخن را واکن
    که کشد از نفس آیینهٔ طبعم آزار
    گه خدا دانم و گاهی به خدا نادانم
    گاه تسبیح به کف دارم و گاهی زنار
    ترک جانان نکنی ترک جهان نتوانی
    هر که از سر گذرد می گذرد از دستار
    غافلان را نتوان کرد سعیدا آگاه
    هر که را خواب عدم برد نگردد بیدار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha