تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف
ز بوی خویش چو گل کرده ام غذای لطیف
خیال روی تو آرام دیده و دل ماست
به درد چشم نسازد بجز دوای لطیف
اگرچه غنچهٔ گل در قبای ناز، خوش است
خوش است قامت سرو تو در عبای لطیف
لطیف را سر و برگی به دردمندان نیست
مگر به داد سعیدا رسد خدای لطیف