کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من و آن قامت شوخی که در هنگام جولانش
    نشاند سرو را در خاک، اول تیر مژگانش
    به هنگام تبسم معجزانگیز است آن لب ها
    که گویا می چکد آب حیات از لعل خندانش
    چه بی رحم است چشم فتنه انگیز کماندارش
    که خون خشم می جوشد چو دل از نیش پیکانش
    بسان [جسم] آخر روح او هم خاک خواهد شد
    که از تن پروری ها استراحت می کند جانش
    چه گلزاری است حسن او که هر شب در نگهبانی
    برون برگ گل و چشم است شبنم در گلستانش
    چه گنجانش که یوسف را دهم نسبت به آن بدخو
    زند سرپنجه ها با دست بیضا خاک دامانش
    غزالان کرده اند امروز ترک خوش نگاهی را
    هنوز از خواب واناگشته چشم سرمه افشانش
    صفای خاطر او را چو گل منکر که می گردد
    دل پاکش نمایان است از چاک گریبانش
    که را صبری که جان آید به لب و آن گه شود قربان
    سعیدا می شوم من پیشتر از روح قربانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha