کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فقر، دل های سیه را کرده است اکثر سفید
    می کند آیینه را از زنگ، خاکستر، سفید
    آفتاب عالم آرا هم ز گردون قطعه ای است
    صبح می سازد به صد خون جگر در بر سفید
    برد کار از دست ما رندان به زور زر رقیب
    صاحبش را دستگیری کرد روی زر سفید
    عشق می باید که آرد خون عاشق را به جوش
    می برآید از دل افسردگان خنجر سفید
    عندلیب نطق ما هر جا شود سبز ای رقیب
    کی تواند کرد آن جا [زاغ] بال و پر سفید؟
    نیست جای نقطه ای خالی سعیدا از گناه
    نامهٔ ما چون تواند گشت در محشر سفید؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha