به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خودند

2200عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

خوش آن کسان که به فکر دل فگار خودند
چو داغ لاله چراغ سر مزار خودند
چو گل شکفته دماغند در پریشانی
چو ابر تازه دل از چشم اشکبار خودند
چو سرو سر به تماشا کشیده اند از باغ
چو سبزه در قدم یار گلعذار خودند
چو زخم لب ز شکایت دوباره دوخته اند
چو داغ تازه شب وروز در فشار خودند
ز غفلت است سعیدا که غیر می بینند
ز خواب ناز چو خیزند در کنار خودند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 2شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...3شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...4شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 5شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...6شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...7شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 8شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...9شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 10شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 11شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 12شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 13شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...14شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 15شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 16شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...17شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 18شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...19شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 20شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 21شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...22شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...23شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...24شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...25شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 26شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 27شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 28شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...29شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 30شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 31شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 32شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...33شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...34شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 35شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...36شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...37شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...38شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 39شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 40شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...41شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...42شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 43شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...44شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...45شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...46شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...47شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 48شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 49شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 50شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 51شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 52شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 53شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...54شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 55شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 56شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 57شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 58شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...59شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...60شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...61شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...62شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 63شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...64شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 65شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 66شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...67شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 68شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 69شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...70شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...71شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 72شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 73شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...74شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 75شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 76شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...77شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 78شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 79شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...80شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 81شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...82شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 83شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 84شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 85شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 86شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...87شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...88شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...89شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 90شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 91شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 92شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...93شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...94شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 95شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 96شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...97شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...98شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...99شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...100شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 101شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...102شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 103شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...104شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...105شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 106شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 107شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 108شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 109شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 110شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 111شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...112شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 113شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 114شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...115شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...116شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 117شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 118شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...119شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...120شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 121شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...122شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...123شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 124شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...125شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...126شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...127شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 128شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...129شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...130شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...131شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 132شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 133شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 134شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 135شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 136شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 137شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...138شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...139شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 140شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...141شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...142شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...143شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...144شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 145شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...146شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 147شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 148شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...149شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 150شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 151شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 152شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 153شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...154شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...155شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...156شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 157شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...158شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 159شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...160شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...161شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 162شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...163شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...164شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...165شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 166شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...167شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 168شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 169شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...170شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...171شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 172شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 173شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...174شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 175شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 176شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...177شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...178شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...179شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...180شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...181شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 182شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...183شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...184شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 185شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 186شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 187شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 188شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 189شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 190شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 191شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 192شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 193شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 194شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...195شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 196شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...197شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 198شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 199شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...200شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...201شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 202شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 203شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...204شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...205شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...206شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 207شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 208شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 209شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 210شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...211شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...212شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 213شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 214شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 215شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 216شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...217شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...218شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 219شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...220شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 221شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 222شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...223شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 224شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...225شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 226شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...227شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 228شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...229شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 230شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 231شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 232شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...233شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...234شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 235شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...236شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 237شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 238شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 239شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...240شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 241شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 242شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...243شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...244شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 245شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...246شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...247شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...248شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 249شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...250شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...251شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...252شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...253شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 254شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...255شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 256شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 257شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 258شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 259شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...260شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...261شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 262شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...263شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 264شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 265شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...266شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 267شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...268شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 269شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 270شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 271شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 272شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 273شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 274شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...275شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...276شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 277شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 278شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 279شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 280شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ