کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کس نظر به سوی تو از دور می کند
    هر خانه را خیال تو پرنور می کند
    بگذر ز چین و چینی و در ساغر سفال
    می نوش ای فقیر که فغفور می کند
    بر داغ های کهنهٔ صد آرزوی خام
    پیری علاج مرهم کافور می کند
    داری به یادگار اگر زخم تیغ عشق
    الماس ریزه پاش که ناسور می کند
    نی می به جام و نی دل جمع و نه سرخوشم
    خوشحال آن که کار به دستور می کند
    هر کس که دلنشین خلایق شود به سعی
    جا در میان خانهٔ زنبور می کند
    شوری که عشق در سر من جای کرده است
    آخر به زور کاسهٔ تنبور می کند
    حق نمک به جای نیارد هر آن که او
    حسن نمک فشان تواش کور می کند
    پوشیدن نظر نه ز جمعیت دل است
    زاهد ریا ز چشم تو مستور می کند
    گر نیست هیچ منفعتی از شراب تلخ
    مفتی همین بس است که مسرور می کند
    هر جا غمی که راه به جایی نمی دهند
    بی دست و پا به سینهٔ من زور می کند
    صد آفرین به دست و به بازوی آن که او
    در زیر خاک دانهٔ انگور می کند
    موسی سیاه کرده نظر می رود به طور
    دل را نگاه چشم سیه طور می کند
    سیلی مگر قفاست سعیدا که روزگار
    باز این خرابه ز چه معمور می کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha