سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کس نظر به سوی تو از دور می کند هر خانه را خیال تو پرنور می کند بگذر ز چین و چینی و در ساغر سفال می نوش ای فقیر که فغفور می کند بر داغ های کهنهٔ صد آرزوی خام پیری علاج مرهم کافور می کند داری به یادگار اگر زخم تیغ عشق الماس ریزه پاش که ناسور می کند نی می به جام و نی دل جمع و نه سرخوشم خوشحال آن که کار به دستور می کند هر کس که دلنشین خلایق شود به سعی جا در میان خانهٔ زنبور می کند شوری که عشق در سر من جای کرده است آخر به زور کاسهٔ تنبور می کند حق نمک به جای نیارد هر آن که او حسن نمک فشان تواش کور می کند پوشیدن نظر نه ز جمعیت دل است زاهد ریا ز چشم تو مستور می کند گر نیست هیچ منفعتی از شراب تلخ مفتی همین بس است که مسرور می کند هر جا غمی که راه به جایی نمی دهند بی دست و پا به سینهٔ من زور می کند صد آفرین به دست و به بازوی آن که او در زیر خاک دانهٔ انگور می کند موسی سیاه کرده نظر می رود به طور دل را نگاه چشم سیه طور می کند سیلی مگر قفاست سعیدا که روزگار باز این خرابه ز چه معمور می کند سعیدا یزدی