کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی گردد
    که هرگز از طریق خویشتن دریا نمی گردد
    تواند آدمی شد اولیا، عارف شدن مشکل
    شود خون شیر در پستان ولی صهبا نمی گردد
    به خوش چشمی کسی صاحبنظر کی می تواند شد
    که نرگس سرمه سا گردد ولی بینا نمی گردد
    سراغ چشم لیلی از غزالان کردنی دارد
    که مجنون نیست آن دیوانه در صحرا نمی گردد
    مبادا پای رنجیدن مکرر در میان آید
    گره چون بر گره افتاد دیگر وانمی گردد
    سلامت را نمی خواهند رندان ملامت کش
    به کوی نیکنامی عشق بی پروا نمی گردد
    زمان تندرستی و جوانی بی بدل باشد
    که این بیت الحزن چو شد خراب احیا نمی گردد
    ز بازار دلم با خال آن رو زلف می داند
    که چون شب در میان آمد دگر سودا نمی گردد
    سعیدا عندلیب باغ آن رعناست کز لطفش
    [گلی] مانند خارش در جهان پیدا نمی گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha