کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه شور است این که بر گرد سر مخمور می گردد
    که جان کندن به تلخی در مذاقم شور می گردد
    تو را کاکل به گرد سر چرا پیچیده می دانی
    خیال خودپرستی بر سر مغرور می گردد
    نمی دانم چه خوی است این بت وحشی مزاجم را
    که من نزدیکتر چو می شوم او دور می گردد
    منه سر زیر پای دار دنیا زینهار ای دل
    که در این دار هرگز کی سری منصور می گردد
    دلا ساغر بکش غم از شکست خود مخور هرگز
    که از یک جام این ویرانه ها معمور می گردد
    خیال روزگار دون مرا در وجد می آرد
    که چون بر پای دار آید سری منصور می گردد
    جوانی چون به عصیان شد به پیری ناتوان باشد
    که مه از شبروی ها صبحدم بی نور می گردد
    ز بس در کوی جانان دور باش شرم می باشد
    دلم هر دم روان می گردد و از دور می گردد
    نباشد عقل را راهی سعیدا در دل روشن
    چو موسی گاهگاهی بر سر این طور می گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha