سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۲: چه شور است این که بر گرد سر مخمور می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شور است این که بر گرد سر مخمور می گردد که جان کندن به تلخی در مذاقم شور می گردد تو را کاکل به گرد سر چرا پیچیده می دانی خیال خودپرستی بر سر مغرور می گردد نمی دانم چه خوی است این بت وحشی مزاجم را که من نزدیکتر چو می شوم او دور می گردد منه سر زیر پای دار دنیا زینهار ای دل که در این دار هرگز کی سری منصور می گردد دلا ساغر بکش غم از شکست خود مخور هرگز که از یک جام این ویرانه ها معمور می گردد خیال روزگار دون مرا در وجد می آرد که چون بر پای دار آید سری منصور می گردد جوانی چون به عصیان شد به پیری ناتوان باشد که مه از شبروی ها صبحدم بی نور می گردد ز بس در کوی جانان دور باش شرم می باشد دلم هر دم روان می گردد و از دور می گردد نباشد عقل را راهی سعیدا در دل روشن چو موسی گاهگاهی بر سر این طور می گردد سعیدا یزدی