کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد
    راه ناهموار هستی را به ما هموار کرد
    غنچه شد آشفته و زاری کنان از خویش رفت
    بسکه بلبل در گلستان ناله های زار کرد
    خواب غفلت برده بود از هوش ما را لیک دوش
    گفتگوی مردم چشم بتان بیدار کرد
    سر دگر بیرون نیارد همچو گنج از زیر خاک
    هر که عیب مفلسی ها را به ما اظهار کرد
    بادهٔ شب برده بود از کار ما را لیک صبح
    طرفه جام پر ز آب و آتشی در کار کرد
    همچو خفاش از رخ خورشید تابان کور بود
    عشق بازی های ما را آن که او انکار کرد
    دست بی باکان سعیدا کی رسد بر دامنش
    نازنینی را که عصمت گرد او دیوار کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha