کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد
    جمع می کرد دل خلق و پریشان می کرد
    نگهش هر دل آشفته که می برد از راه
    می گرفتش خم زلف از ره و پنهان می کرد
    سخت مشکل شده از دست خرد، کار مرا
    کو می صاف که می آمد و آسان می کرد؟
    سخن از معجزهٔ آن لب خندان چه کنم
    سنگ را بی سخن آن لعل بدخشان می کرد
    هر شمیمی که نسیم از ره او می آورد
    می گرفتش گل و در چاک گریبان می کرد
    در خرابات مغان هم دگر آن باده نماند
    که دو جامش به صفت جانور انسان می کرد
    خم نشین گشته فلاطون ز مسیحا پرسید
    هر که درد خودی داشت چه درمان می کرد
    موج زد خاطر بحر و به نظر زود آمد
    ورنه چشم گهرافشان تو طوفان می کرد
    قابل فیض نبودیم سعیدا در اصل
    لیکن آن مبدأ فیض از کرم احسان می کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha