کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت
    چشم ما خواب گرانی داشت این افسانه ریخت
    خون بلبل را به جوش آورد گل را رنگ داد
    در چمن هر قطره صهبایی که از پیمانه ریخت
    عشق دل ها را فشرد و چشم ها را آب داد
    گرچه از خم برد ساقی باده در پیمانه ریخت
    سیل، راه خانهٔ ما را نخواهد یافت حیف
    پیشتر از او در و دیوار این ویرانه ریخت
    بر سر دامی که زاهد از ردایش کرده پهن
    در فریب [و] گول مرغان سبحهٔ صد دانه ریخت
    از ره هوش و دل و جان ای سعیدا گوش دار
    کاین غزل از خامهٔ صائب عجب مستانه ریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha