سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸: گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت چشم ما خواب گرانی داشت این افسانه ریخت خون بلبل را به جوش آورد گل را رنگ داد در چمن هر قطره صهبایی که از پیمانه ریخت عشق دل ها را فشرد و چشم ها را آب داد گرچه از خم برد ساقی باده در پیمانه ریخت سیل، راه خانهٔ ما را نخواهد یافت حیف پیشتر از او در و دیوار این ویرانه ریخت بر سر دامی که زاهد از ردایش کرده پهن در فریب [و] گول مرغان سبحهٔ صد دانه ریخت از ره هوش و دل و جان ای سعیدا گوش دار کاین غزل از خامهٔ صائب عجب مستانه ریخت سعیدا یزدی