کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح
    بر هم زده است موج هوا خاندان صبح
    شادی مکن که بخت سیاهم سفید شد
    پوشیده شد ز خندهٔ بیجا دهان صبح
    از جیب خویش می کشد این قرص گرم را
    هر کس که می شود نفسی میهمان صبح
    بی امر روز قسمت روزی نمی کنند
    دیوانیان مطبخ الوان [خوان] صبح
    چون شب مزن به بی ادبی دم، که آفتاب
    از آتش، آب داده به تیغ زبان صبح
    از جبهه حال اهل سعادت توان شناخت
    پوشیده کی شود ز تو راز نهان صبح
    گفتا ردیف [و] قافیهٔ این غزل به فکر
    تا حال کس نکرده چنین امتحان صبح
    بی آه سرد دل نتواند کشیدنش
    خمیازهٔ شب است سعیدا کمان صبح

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha