به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۸۹: حرف آن لب شنفتنم هوس است

2130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

حرف آن لب شنفتنم هوس است
سخن از باده گفتنم هوس است
سر او را که اظهر است از شمس
باز در دل نهفتنم هوس است
چون صبا خاک راه جانان را
به دم خویش رفتنم هوس است
عمرها غنچه خسب باید بود
نفسی گر شکفتنم هوس است
پرده از روی کار من بردار
گل داغم شکفتنم هوس است
در شب وصل، می به صرفه مده
مست با یار خفتنم هوس است
ای سعیدا ز حافظ امدادی
«شعر رندانه گفتنم هوس است»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۸۸: در خرابات مغانم جا بس است 2شمارهٔ ۸۹: حرف آن لب شنفتنم هوس است 3شمارهٔ ۹۰: هر شیوه ای که هست در این جا بجا خو ...4شمارهٔ ۹۱: از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفا ...5شمارهٔ ۹۲: باعث آمدن روح به ابدان، عشق است 6شمارهٔ ۹۳: بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است 7شمارهٔ ۹۴: آن را که هوای رخ خوب تو تولاست 8شمارهٔ ۹۵: آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ...9شمارهٔ ۹۶: آن خانه برانداز که خود راهبر ماست 10شمارهٔ ۹۷: هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ...11شمارهٔ ۹۸: صافیدلی چو آینه در این زمان کم است 12شمارهٔ ۹۹: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است 13شمارهٔ ۱۰۰: آن که نامش جان جانان است آن جانان ...14شمارهٔ ۱۰۱: نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و ...15شمارهٔ ۱۰۲: چه شور است این که در کاشانهٔ ماست 16شمارهٔ ۱۰۳: جولانگه معنی دل هشیار نعیم است 17شمارهٔ ۱۰۴: در خانه ای که جای کسی نیست جای ما ...18شمارهٔ ۱۰۵: جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان ...19شمارهٔ ۱۰۶: جامه از رنگ و از گلشن بدن است 20شمارهٔ ۱۰۷: وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخوان ...21شمارهٔ ۱۰۸: چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است 22شمارهٔ ۱۰۹: عقل هندوی میفروش من است 23شمارهٔ ۱۱۰: شرابخانهٔ معنی،‌دل بهوش من است 24شمارهٔ ۱۱۱: فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است 25شمارهٔ ۱۱۲: شادی هر دو جهان از دل غمگین من اس ...26شمارهٔ ۱۱۳: خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است 27شمارهٔ ۱۱۴: آنچه در شش جهات گردون است 28شمارهٔ ۱۱۵: در مبند بر رویم سجده گاه من این ا ...29شمارهٔ ۱۱۶: خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست 30شمارهٔ ۱۱۷: از راه دیده دل بر جانان رود رواست 31شمارهٔ ۱۱۸: گردون مروتی به فقیران نداشته است 32شمارهٔ ۱۱۹: چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته ...33شمارهٔ ۱۲۰: آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته ...34شمارهٔ ۱۲۱: کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته ...35شمارهٔ ۱۲۲: عمری است سرو تا به وفا ایستاده اس ...36شمارهٔ ۱۲۳: در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتا ...37شمارهٔ ۱۲۴: ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده ...38شمارهٔ ۱۲۵: چشم او در بردن دل بی گناه افتاده ...39شمارهٔ ۱۲۶: غم دماغم را پریشان کرده است 40شمارهٔ ۱۲۷: غافل از دین شیوهٔ خود رسم و آیین ...41شمارهٔ ۱۲۸: نگاه شوخ [و] دل ساده روبرو شده اس ...42شمارهٔ ۱۲۹: هوشیار ای دل که او مست می ناب آمد ...43شمارهٔ ۱۳۰: آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است 44شمارهٔ ۱۳۱: عندلیب روح را تن آشیان گردیده است 45شمارهٔ ۱۳۲: در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده ...46شمارهٔ ۱۳۳: هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است 47شمارهٔ ۱۳۴: نور شکوه حق ز مقابل رسیده است 48شمارهٔ ۱۳۵: عالم ز دستگاه کمالش نمونه ای است 49شمارهٔ ۱۳۶: جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است 50شمارهٔ ۱۳۷: دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است 51شمارهٔ ۱۳۸: گریه در بزم یار، بی ادبی است 52شمارهٔ ۱۳۹: گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوب ...53شمارهٔ ۱۴۰: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است 54شمارهٔ ۱۴۱: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجی ...55شمارهٔ ۱۴۲: گردون، گلیم کهنهٔ غمخانهٔ کسی است 56شمارهٔ ۱۴۳: چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است 57شمارهٔ ۱۴۴: کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی ا ...58شمارهٔ ۱۴۵: فلک بر سر بی سران پرچمی است 59شمارهٔ ۱۴۶: تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی اس ...60شمارهٔ ۱۴۷: امروز که نوبهار معنی است 61شمارهٔ ۱۴۸: همین نه شیوهٔ خوبان طریق خودرایی ...62شمارهٔ ۱۴۹: نگشت کار ز بخت سیاهتاب، درست 63شمارهٔ ۱۵۰: نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست 64شمارهٔ ۱۵۱: باخبر باش که از حال خبرداری هست 65شمارهٔ ۱۵۲: تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هس ...66شمارهٔ ۱۵۳: جستجوی جان جانان کن که جان پیداست ...67شمارهٔ ۱۵۴: می از انگور شد میخانه از کیست؟68شمارهٔ ۱۵۵: شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نی ...69شمارهٔ ۱۵۶: ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب ...70شمارهٔ ۱۵۷: یار ما خوب است اما خوب نیست 71شمارهٔ ۱۵۸: در خراباتی که راه هستی و پندار نی ...72شمارهٔ ۱۵۹: مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نی ...73شمارهٔ ۱۶۰: گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر ن ...74شمارهٔ ۱۶۱: صاحب نفسی را که اثر در نفسش نیست 75شمارهٔ ۱۶۲: بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست 76شمارهٔ ۱۶۳: ز عالمش چه خبر آن که او پریشان نی ...77شمارهٔ ۱۶۴: جامه جز گردون اطلس در بر آزاده نی ...78شمارهٔ ۱۶۵: کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده ...79شمارهٔ ۱۶۶: عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره ن ...80شمارهٔ ۱۶۷: منظور من جز او چه بود در نظر که ن ...81شمارهٔ ۱۶۸: نیست روزی که این منادی نیست 82شمارهٔ ۱۶۹: بجز از بخل در این دور زمان چیزی ن ...83شمارهٔ ۱۷۰: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیس ...84شمارهٔ ۱۷۱: به سوی کوی تو را نگاه خالی نیست 85شمارهٔ ۱۷۲: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست 86شمارهٔ ۱۷۳: خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست 87شمارهٔ ۱۷۴: به آن خدا که جهان را جز او خدایی ...88شمارهٔ ۱۷۵: از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن ن ...89شمارهٔ ۱۷۶: می توان جان باخت اما از وفا نتوان ...90شمارهٔ ۱۷۷: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت 91شمارهٔ ۱۷۸: دیده ای کان صبح را در خواب یافت 92شمارهٔ ۱۷۹: کلیم الله زد فریاد چون بر طور سین ...93شمارهٔ ۱۸۰: گر ز عالم داد یا بیداد یا بر باد ...94شمارهٔ ۱۸۱: ما را نمود روی وز ما رونما گرفت 95شمارهٔ ۱۸۲: در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت 96شمارهٔ ۱۸۳: دل ز تکرار بهشت حور از کوثر گرفت 97شمارهٔ ۱۸۴: شوخ ما رسم قیل و قال گرفت 98شمارهٔ ۱۸۵: دل بسکه چشم شوخ تو را نام می گرفت 99شمارهٔ ۱۸۶: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کر ...100شمارهٔ ۱۸۷: دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت 101شمارهٔ ۱۸۸: جوهر تیغی که من بر آن کمر می بینم ...102شمارهٔ ۱۸۹: ز من جان خواست جانان گفتمش از جان ...103شمارهٔ ۱۹۰: چند ای عمامه داران بر سر دستار، ب ...104شمارهٔ ۱۹۱: خلقی که می کنند به آب مدام بحث 105شمارهٔ ۱۹۲: مگذار در حریم خرابات، پای بحث 106شمارهٔ ۱۹۳: به بستن کمرش نیست آن میان باعث 107شمارهٔ ۱۹۴: خوشم به این مرض و انحراف طبع و مز ...108شمارهٔ ۱۹۵: رفتم حباب وار ز خود در هوای موج 109شمارهٔ ۱۹۶: تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج 110شمارهٔ ۱۹۷: دور است و همین باغ و بهاری و دگر ...111شمارهٔ ۱۹۸: از دم تیغ قضا شیر مکیده است صبح 112شمارهٔ ۱۹۹: دیدهٔ غفلت گشا دریاب فیض نور صبح 113شمارهٔ ۲۰۰: زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح 114شمارهٔ ۲۰۱: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح 115شمارهٔ ۲۰۲: شکست رونق آیینه را صفای قدح 116شمارهٔ ۲۰۳: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح 117شمارهٔ ۲۰۴: به گوش عرش ز حق می رسد به لفظ فصی ...118شمارهٔ ۲۰۵: مکن به روی دلارام من نظر گستاخ 119شمارهٔ ۲۰۶: بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟120شمارهٔ ۲۰۷: تنی بغیر عمل شد برای جان، دوزخ 121شمارهٔ ۲۰۸: ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ 122شمارهٔ ۲۰۹: مرا ز حلقهٔ آن در به در پسند مباد 123شمارهٔ ۲۱۰: هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی دا ...124شمارهٔ ۲۱۱: شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مر ...125شمارهٔ ۲۱۲: به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا ...126شمارهٔ ۲۱۳: سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا اف ...127شمارهٔ ۲۱۴: چون من بلندنظر گاه گاه می افتد 128شمارهٔ ۲۱۵: هر که را راه سخن وا شده موسی گردد 129شمارهٔ ۲۱۶: نگریم بعد از این ترسم که دل خون ج ...130شمارهٔ ۲۱۷: عارف چو جهان سرکش مغرور نگردد 131شمارهٔ ۲۱۸: خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گر ...132شمارهٔ ۲۱۹: زمین از اشک سرگردان من گرداب می گ ...133شمارهٔ ۲۲۰: ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می گر ...134شمارهٔ ۲۲۱: چو از نور تجلی ساغری سرشار می گرد ...135شمارهٔ ۲۲۲: چه شور است این که بر گرد سر مخمور ...136شمارهٔ ۲۲۳: ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی گرد ...137شمارهٔ ۲۲۴: در نظربازی من یار نهان می گردد 138شمارهٔ ۲۲۵: که طرف از این فلک فتنه بار می بند ...139شمارهٔ ۲۲۶: نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می ...140شمارهٔ ۲۲۷: زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد 141شمارهٔ ۲۲۸: به هر وادی که آبادی است آن وادی ج ...142شمارهٔ ۲۲۹: ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد 143شمارهٔ ۲۳۰: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد 144شمارهٔ ۲۳۱: در این وادی که معموری نه دیوار و ...145شمارهٔ ۲۳۲: کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد ...146شمارهٔ ۲۳۳: عاشق از خود چو رود عزت دیگر دارد 147شمارهٔ ۲۳۴: من از تخمین خاطر گفتمش چون مو کمر ...148شمارهٔ ۲۳۵: چه شور است این که دل از دست آن نا ...149شمارهٔ ۲۳۶: به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دا ...150شمارهٔ ۲۳۷: مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد 151شمارهٔ ۲۳۸: عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد 152شمارهٔ ۲۳۹: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دار ...153شمارهٔ ۲۴۰: چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چن ...154شمارهٔ ۲۴۱: مردی که در این ره، دل آگاه ندارد 155شمارهٔ ۲۴۲: سفر هوشوران زود تمامی دارد 156شمارهٔ ۲۴۳: هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد 157شمارهٔ ۲۴۴: سرمه کی طاقت آن چشم پر از ناز آرد 158شمارهٔ ۲۴۵: جهان تو را به سر انکسار می آرد 159شمارهٔ ۲۴۶: صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد 160شمارهٔ ۲۴۷: چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آر ...161شمارهٔ ۲۴۸: ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می ...162شمارهٔ ۲۴۹: در خاطری که آن بت عیار بگذرد 163شمارهٔ ۲۵۰: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد 164شمارهٔ ۲۵۱: رفت از حریم دیده و دل را کباب کرد 165شمارهٔ ۲۵۲: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 166شمارهٔ ۲۵۳: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 167شمارهٔ ۲۵۴: در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کر ...168شمارهٔ ۲۵۵: داغ را چون لاله اجزای بدن خواهیم ...169شمارهٔ ۲۵۶: کام تا هست تو را کامروا نتوان کرد 170شمارهٔ ۲۵۷: خرمی ز این دو روزه جان نتوان کرد 171شمارهٔ ۲۵۸: دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد 172شمارهٔ ۲۵۹: موج خیز گریهٔ ما چشم تر بار آورد 173شمارهٔ ۲۶۰: نی همین در نی از آن لب ناله حسرت ...174شمارهٔ ۲۶۱: آنچه قسمت کرده هر کس روزی خود می ...175شمارهٔ ۲۶۲: چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل م ...176شمارهٔ ۲۶۳: فیض از کوچهٔ معشوقه هوا می گیرد 177شمارهٔ ۲۶۴: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان ...178شمارهٔ ۲۶۵: همت چو دست گیرد رطل گران توان زد 179شمارهٔ ۲۶۶: صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوز ...180شمارهٔ ۲۶۷: اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد 181شمارهٔ ۲۶۸: مکن باور که نفس از جا ز سستی برنم ...182شمارهٔ ۲۶۹: مجنون به گرد خیمهٔ لیلی نمی رسد 183شمارهٔ ۲۷۰: تا چون نیم به لب، لب جانان نمی رس ...184شمارهٔ ۲۷۱: خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشن ...185شمارهٔ ۲۷۲: رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد 186شمارهٔ ۲۷۳: شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسف ...187شمارهٔ ۲۷۴: به ناز دل ز تو بردن خوش است خوش ب ...188شمارهٔ ۲۷۵: مروت های گردون جور و احسانش ستم ب ...189شمارهٔ ۲۷۶: مانند کوی جانان کوی دگر نباشد 190شمارهٔ ۲۷۷: اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من ...191شمارهٔ ۲۷۸: هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد 192شمارهٔ ۲۷۹: می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باش ...193شمارهٔ ۲۸۰: سیلی که در این راه گذر داشته باشد 194شمارهٔ ۲۸۱: گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه ب ...195شمارهٔ ۲۸۲: کسی گرد کوی تو گردیده باشد 196شمارهٔ ۲۸۳: به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد 197شمارهٔ ۲۸۴: دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد 198شمارهٔ ۲۸۵: نقاش طرح صورت آن را چسان کشد 199شمارهٔ ۲۸۶: از نگاه غیرجانان چهره در هم می کش ...200شمارهٔ ۲۸۷: از خود گذشته منت دوران نمی کشد 201شمارهٔ ۲۸۸: آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد 202شمارهٔ ۲۸۹: پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه ش ...203شمارهٔ ۲۹۰: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می ...204شمارهٔ ۲۹۱: خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد 205شمارهٔ ۲۹۲: به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آم ...206شمارهٔ ۲۹۳: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد 207شمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد 208شمارهٔ ۲۹۵: سبزه ای جز آه کی از خاک مجنون می ...209شمارهٔ ۲۹۶: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خوا ...210شمارهٔ ۲۹۷: دار نی در کشتن منصور برپا کرده ان ...211شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند 212شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 213شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...214شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...215شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 216شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...217شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...218شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 219شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...220شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 221شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 222شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 223شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 224شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...225شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 226شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 227شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...228شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 229شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...230شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 231شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 232شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...233شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...234شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...235شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...236شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 237شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 238شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 239شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...240شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 241شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 242شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 243شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...244شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...245شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 246شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...247شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...248شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...249شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 250شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 251شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...252شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...253شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 254شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...255شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...256شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...257شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...258شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 259شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 260شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 261شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 262شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 263شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 264شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...265شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 266شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 267شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 268شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 269شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...270شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...271شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...272شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...273شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 274شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...275شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 276شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 277شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...278شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 279شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 280شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...281شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...282شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 283شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 284شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...285شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 286شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 287شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...288شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 289شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 290شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...291شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 292شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...293شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 294شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 295شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 296شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 297شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...298شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...299شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...300شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 301شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 302شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 303شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...304شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...305شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 306شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 307شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...308شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...309شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...310شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...311شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 312شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...313شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 314شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...315شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...316شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 317شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 318شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 319شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 320شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 321شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 322شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...323شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 324شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 325شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...326شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...327شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 328شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 329شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...330شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...331شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 332شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...333شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...334شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 335شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...336شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...337شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...338شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 339شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...340شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...341شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...342شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 343شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 344شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 345شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 346شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 347شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 348شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...349شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...350شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 351شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...352شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...353شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...354شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...355شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 356شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...357شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 358شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 359شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...360شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 361شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 362شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 363شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 364شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...365شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...366شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...367شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 368شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...369شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 370شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...371شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...372شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 373شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...374شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...375شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...376شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 377شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...378شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 379شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 380شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...381شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...382شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 383شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 384شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...385شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 386شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 387شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...388شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...389شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...390شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...391شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...392شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 393شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...394شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...395شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 396شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 397شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 398شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 399شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 400شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 401شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 402شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 403شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 404شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 405شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...406شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 407شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...408شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 409شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 410شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...411شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...412شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 413شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 414شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...415شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...416شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...417شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 418شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 419شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 420شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 421شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...422شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...423شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 424شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 425شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 426شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 427شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...428شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...429شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 430شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...431شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 432شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 433شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...434شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 435شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...436شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 437شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...438شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 439شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...440شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 441شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 442شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 443شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...444شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...445شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 446شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...447شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 448شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 449شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 450شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...451شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 452شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 453شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...454شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...455شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 456شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...457شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...458شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...459شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 460شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...461شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...462شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...463شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...464شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 465شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...466شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 467شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 468شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 469شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 470شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...471شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...472شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 473شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...474شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 475شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 476شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...477شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 478شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...479شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 480شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 481شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 482شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 483شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 484شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 485شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...486شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...487شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 488شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 489شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 490شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 491شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ