کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است
    از دست اختیار، ‌عنانم گرفته است
    من تیغ نیستم که به چرخم فتاده کار
    پس از چه رو فلک به فسانم گرفته است؟
    شد گرد راه توسن دل، بیستون دل
    حق نگاه سرمه فشانم گرفته است
    بالله من نه نیکم و نی ز اهل دانشم
    بیهوده آسمان به [گمانم] گرفته است
    در روز بازخواست کجا می کند قبول
    ترک ستمگر آنچه نهانم گرفته است
    بربسته است کثرت خمیازه راه حرف
    دست خمار باده، دهانم گرفته است
    محبوب زیر بال و پر و طوق بندگی
    حقا که طرز فاخته جانم گرفته است
    شادی کناره گیر که در بزم روزگار
    غم با دو دست خود ز میانم گرفته است
    افلاک باز بی سر و پا چرخ می زند
    آه دل کدام ندانم گرفته است؟
    سلطان غم نگر که سعیدا به زور فکر
    اقبال [و] بخت و تخت روانم گرفته است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha