کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم او در بردن دل بی گناه افتاده است
    دلربایی شیوهٔ چشم سیاه افتاده است
    با گلت مانند سازد یا به خورشید و قمر
    در میان این سه، دل در اشتباه افتاده است
    می شود نیلوفر آن رخساره گاهی از نسیم
    از نزاکت بر رخش تاب از نگاه افتاده است
    از غبار سینه ها پوشیده شد راه امید
    بسکه طالع کشته در این شاهراه افتاده است
    خاطر زاهد نشد فارغ ز فکر بوریا
    دایماً این نقش در این کارگاه افتاده است
    قدردان عاشق صادق بود آن پرغرور
    کز سواد خط شکستی در سپاه افتاده است
    تیزگامی های دولت کن قیاس از آفتاب
    صبح تا برداشت سرشامش کلاه افتاده است
    من گدای کوی آن سلطان بختم کز نیاز
    چون گدایان بر در او پادشاه افتاده است
    می نوازد رحمتش گویند هر جا عاصیی است
    وای بر حال سعیدا بی گناه افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha