کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر که آمد عمر خود را صرف سامان کرد و رفت
    شمع را نازم که جسم خویش را جان کرد و رفت
    تیشه را بر سر نه از بی طاقتی فرهاد زد
    کوه کندن را برای خویش آسان کرد و رفت
    گریه ام کی همچو شبنم منت از گل می کشد
    اشک من از گریهٔ من گل به دامان کرد و رفت
    داشتم زان پیرهن [بویی] چو گل در جیب خویش
    سرزد آهی صبح آن را در گریبان کرد و رفت
    غنچه را آمد نسیم آشفت بگذشت از چمن
    نالهٔ بلبل دل گل را پریشان کرد و رفت
    نکهتی از طرهٔ جانان نسیم آورد دوش
    بلبل طبع سعیدا را غزلخوان کرد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha