سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۶: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کرد و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که آمد عمر خود را صرف سامان کرد و رفت شمع را نازم که جسم خویش را جان کرد و رفت تیشه را بر سر نه از بی طاقتی فرهاد زد کوه کندن را برای خویش آسان کرد و رفت گریه ام کی همچو شبنم منت از گل می کشد اشک من از گریهٔ من گل به دامان کرد و رفت داشتم زان پیرهن [بویی] چو گل در جیب خویش سرزد آهی صبح آن را در گریبان کرد و رفت غنچه را آمد نسیم آشفت بگذشت از چمن نالهٔ بلبل دل گل را پریشان کرد و رفت نکهتی از طرهٔ جانان نسیم آورد دوش بلبل طبع سعیدا را غزلخوان کرد و رفت سعیدا یزدی