کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج
    جان رخت بست و کرد ز تنها روان خروج
    پیری فکنده طرفه فتوری حواس را
    گویا که کرده یوسف از این کاروان خروج
    ایمان به فکر زلف بتی تازه می کنند
    شاید که کرده مهدی آخر زمان خروج
    در خم نشست دختر رز با هزار ناز
    از شیشه کرد آفت پیر و جوان خروج
    دارم به دل ملاحظه دایم که بی محل
    تا نکته ای مباد کند از زبان خروج
    ای نازنین چرانشوی مهدی زمان
    هرگز نکرده مثل تویی در جهان خروج
    تا قامتش بدیدم و رخسار ماه او
    در حیرتم که کرده ز سرو ارغوان خروج
    ای لعل پاره گوهر یکدانه ای چو تو
    تا این زمان نکرده ز بحر و ز کان خروج
    زان خاکسار گشته سعیدا که کرده است
    آدم به این کمال از این خاکدان خروج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha