کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست
    این پیر سالخورده جوانی کند رواست
    دارد بتی چو شیشهٔ می در بغل کسی
    گر سجده ها به خویش نهانی کند رواست
    این ساحری که مردم چشم تو می کند
    از بحر و بر خراج ستانی کند رواست
    زخم خدنگ چشم سیاهی است در دلم
    چشمم به گریه سرمه فشانی کند رواست
    ز این داستان که کام شکر، تلخ می کند
    در چشم بخت خواب گرانی کند رواست
    پر در پر است ترکش مژگان ز تیر ناز
    ابرو به غمزه سخت کمانی کند رواست
    آن صورتی که عکس تو با لطف خویشتن
    گر طعنه ها به صورت مانی کند رواست
    جان را به یاد لعل لبی کنده ای اگر
    سنگ سر مزار تو کانی کند رواست
    در شهر و در دیار ز فرعونیان پرند
    موسی اگر به دشت، شبانی کند رواست
    تا داغ های ما نکند گل به چشم غیر
    گر موسم بهار خزانی کند رواست
    آن را که لطف، زندهٔ دارالابد کند
    قهرش اگر بیاید و فانی کند رواست
    آن را که خسته است سعیدا دلش ز غم
    در گفتگوی شکسته زبانی کند رواست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha