به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۱۷: لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا

2180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا
بر سینه بسته دست طلب در دعا مرا
تا همچو موج، نقش خودی را زدم بر آب
در سینه داده همچو گهر بحر، جا مرا
عشق تو روشناس نعیم و جحیم کرد
بیگانه کرد از دو جهان آشنا مرا
در عالم شمار منم کم ز هر چه هست
گردون به دیده چون نکند توتیا مرا
یک گندم درست سعیدا برون نشد
بی آبروی قسمت از این آسیا مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶: تا شد حکیمم عشق او با درد شد الفت ...2شمارهٔ ۱۷: لب وانشد به ذکر، ز بیم ریا مرا 3شمارهٔ ۱۸: همچو ساغر تا به لب همدم نمی سازد م ...4شمارهٔ ۱۹: دست گیرید ساغر غم را 5شمارهٔ ۲۰: انگشت تعرض نرسیده سخنم را 6شمارهٔ ۲۱: مکن سؤال ز هر بی وفا وفای مرا 7شمارهٔ ۲۲: به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را 8شمارهٔ ۲۳: زمین شوره، ای جان، کی شناسد قدر با ...9شمارهٔ ۲۴: نیت قرآن بستم طوف کوی جانان را 10شمارهٔ ۲۵: چین فدا باد زلف پرچین را 11شمارهٔ ۲۶: هر که دارد دل چون آینه سیمای تو را 12شمارهٔ ۲۷: نتوان یافت به خود منزل و مأوای تو ...13شمارهٔ ۲۸: تا کمند وحدت دل کرده ام موی تو را 14شمارهٔ ۲۹: نمی دانم چرا کج بسته اند آیین ابرو ...15شمارهٔ ۳۰: خط یاقوت لعلش تا نمود آن مصحف رو ر ...16شمارهٔ ۳۱: ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو ...17شمارهٔ ۳۲: راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را 18شمارهٔ ۳۳: بشکند آن تندخو چون آستین جامه را 19شمارهٔ ۳۴: راه در معموره ها گر نیست این دیوان ...20شمارهٔ ۳۵: رفتار محال است ز کوی تو کسی را 21شمارهٔ ۳۶: شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما 22شمارهٔ ۳۷: ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما 23شمارهٔ ۳۸: بی غم نفسی نیست دل باخبر ما 24شمارهٔ ۳۹: جلا می دهد سینه را اخگر ما 25شمارهٔ ۴۰: برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما 26شمارهٔ ۴۱: جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما 27شمارهٔ ۴۲: رو به هر کوهی نماید طور می دانیم م ...28شمارهٔ ۴۳: چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما 29شمارهٔ ۴۴: برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما 30شمارهٔ ۴۵: جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما 31شمارهٔ ۴۶: بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما 32شمارهٔ ۴۷: شور عشق است و جنون حاصل و سرمایهٔ ...33شمارهٔ ۴۸: بی رمز درد، کس نشود آشنای ما 34شمارهٔ ۴۹: ظهور نعمت منعم بود گدایی ما 35شمارهٔ ۵۰: ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها 36شمارهٔ ۵۱: نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان ...37شمارهٔ ۵۲: سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب 38شمارهٔ ۵۳: با تهی دستی علو همت است این از حبا ...39شمارهٔ ۵۴: تا کجا رفتار دلجوی تو را دیده است ...40شمارهٔ ۵۵: روشنگر زمان و زمین است آفتاب 41شمارهٔ ۵۶: در خم هر حلقهٔ زلفش رهین است آفتاب 42شمارهٔ ۵۷: کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب 43شمارهٔ ۵۸: ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب 44شمارهٔ ۵۹: عشق پرشور است و ما پراضطراب 45شمارهٔ ۶۰: در میان ما و او شد حسن بی پروا نقا ...46شمارهٔ ۶۱: غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خ ...47شمارهٔ ۶۲: دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب 48شمارهٔ ۶۳: تو جان و من به جانت گشته طالب 49شمارهٔ ۶۴: از پیر همت و کرمی ای جوان طلب 50شمارهٔ ۶۵: شبی که مست بیاید به خواب من مطلوب 51شمارهٔ ۶۶: روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت 52شمارهٔ ۶۷: صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ر ...53شمارهٔ ۶۸: گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت 54شمارهٔ ۶۹: در بزم عشق نشئهٔ تأثیر صحبت است 55شمارهٔ ۷۰: نازک دلی که آینه دار نزاکت است 56شمارهٔ ۷۱: باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست 57شمارهٔ ۷۲: یار را از من چه می پرسی بپرس از دل ...58شمارهٔ ۷۳: آه گرمی که به یاد تو ز دل ها برخاس ...59شمارهٔ ۷۴: به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان بر ...60شمارهٔ ۷۵: حرف هر کس ز فکر خام خود است 61شمارهٔ ۷۶: مدح رخ زیبای تو عنوان سعیداست 62شمارهٔ ۷۷: هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است 63شمارهٔ ۷۸: حلب شهر و نعیما شهریار است 64شمارهٔ ۷۹: چون دل دلیل نیست تن و [دل] برابر ا ...65شمارهٔ ۸۰: صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است ...66شمارهٔ ۸۱: هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر ...67شمارهٔ ۸۲: دارم بتی و سجده اش ای دل نهانی بهت ...68شمارهٔ ۸۳: هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر ...69شمارهٔ ۸۴: هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است 70شمارهٔ ۸۵: عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر ...71شمارهٔ ۸۶: دل ناخدای بحر تماشای دیگر است 72شمارهٔ ۸۷: به پیش چشم من دریا چه چیز است 73شمارهٔ ۸۸: در خرابات مغانم جا بس است 74شمارهٔ ۸۹: حرف آن لب شنفتنم هوس است 75شمارهٔ ۹۰: هر شیوه ای که هست در این جا بجا خو ...76شمارهٔ ۹۱: از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفا ...77شمارهٔ ۹۲: باعث آمدن روح به ابدان، عشق است 78شمارهٔ ۹۳: بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است 79شمارهٔ ۹۴: آن را که هوای رخ خوب تو تولاست 80شمارهٔ ۹۵: آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ...81شمارهٔ ۹۶: آن خانه برانداز که خود راهبر ماست 82شمارهٔ ۹۷: هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ...83شمارهٔ ۹۸: صافیدلی چو آینه در این زمان کم است 84شمارهٔ ۹۹: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است 85شمارهٔ ۱۰۰: آن که نامش جان جانان است آن جانان ...86شمارهٔ ۱۰۱: نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و ...87شمارهٔ ۱۰۲: چه شور است این که در کاشانهٔ ماست 88شمارهٔ ۱۰۳: جولانگه معنی دل هشیار نعیم است 89شمارهٔ ۱۰۴: در خانه ای که جای کسی نیست جای ما ...90شمارهٔ ۱۰۵: جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان ...91شمارهٔ ۱۰۶: جامه از رنگ و از گلشن بدن است 92شمارهٔ ۱۰۷: وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخوان ...93شمارهٔ ۱۰۸: چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است 94شمارهٔ ۱۰۹: عقل هندوی میفروش من است 95شمارهٔ ۱۱۰: شرابخانهٔ معنی،‌دل بهوش من است 96شمارهٔ ۱۱۱: فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است 97شمارهٔ ۱۱۲: شادی هر دو جهان از دل غمگین من اس ...98شمارهٔ ۱۱۳: خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است 99شمارهٔ ۱۱۴: آنچه در شش جهات گردون است 100شمارهٔ ۱۱۵: در مبند بر رویم سجده گاه من این ا ...101شمارهٔ ۱۱۶: خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست 102شمارهٔ ۱۱۷: از راه دیده دل بر جانان رود رواست 103شمارهٔ ۱۱۸: گردون مروتی به فقیران نداشته است 104شمارهٔ ۱۱۹: چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته ...105شمارهٔ ۱۲۰: آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته ...106شمارهٔ ۱۲۱: کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته ...107شمارهٔ ۱۲۲: عمری است سرو تا به وفا ایستاده اس ...108شمارهٔ ۱۲۳: در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتا ...109شمارهٔ ۱۲۴: ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده ...110شمارهٔ ۱۲۵: چشم او در بردن دل بی گناه افتاده ...111شمارهٔ ۱۲۶: غم دماغم را پریشان کرده است 112شمارهٔ ۱۲۷: غافل از دین شیوهٔ خود رسم و آیین ...113شمارهٔ ۱۲۸: نگاه شوخ [و] دل ساده روبرو شده اس ...114شمارهٔ ۱۲۹: هوشیار ای دل که او مست می ناب آمد ...115شمارهٔ ۱۳۰: آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است 116شمارهٔ ۱۳۱: عندلیب روح را تن آشیان گردیده است 117شمارهٔ ۱۳۲: در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده ...118شمارهٔ ۱۳۳: هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است 119شمارهٔ ۱۳۴: نور شکوه حق ز مقابل رسیده است 120شمارهٔ ۱۳۵: عالم ز دستگاه کمالش نمونه ای است 121شمارهٔ ۱۳۶: جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است 122شمارهٔ ۱۳۷: دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است 123شمارهٔ ۱۳۸: گریه در بزم یار، بی ادبی است 124شمارهٔ ۱۳۹: گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوب ...125شمارهٔ ۱۴۰: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است 126شمارهٔ ۱۴۱: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجی ...127شمارهٔ ۱۴۲: گردون، گلیم کهنهٔ غمخانهٔ کسی است 128شمارهٔ ۱۴۳: چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است 129شمارهٔ ۱۴۴: کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی ا ...130شمارهٔ ۱۴۵: فلک بر سر بی سران پرچمی است 131شمارهٔ ۱۴۶: تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی اس ...132شمارهٔ ۱۴۷: امروز که نوبهار معنی است 133شمارهٔ ۱۴۸: همین نه شیوهٔ خوبان طریق خودرایی ...134شمارهٔ ۱۴۹: نگشت کار ز بخت سیاهتاب، درست 135شمارهٔ ۱۵۰: نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست 136شمارهٔ ۱۵۱: باخبر باش که از حال خبرداری هست 137شمارهٔ ۱۵۲: تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هس ...138شمارهٔ ۱۵۳: جستجوی جان جانان کن که جان پیداست ...139شمارهٔ ۱۵۴: می از انگور شد میخانه از کیست؟140شمارهٔ ۱۵۵: شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نی ...141شمارهٔ ۱۵۶: ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب ...142شمارهٔ ۱۵۷: یار ما خوب است اما خوب نیست 143شمارهٔ ۱۵۸: در خراباتی که راه هستی و پندار نی ...144شمارهٔ ۱۵۹: مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نی ...145شمارهٔ ۱۶۰: گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر ن ...146شمارهٔ ۱۶۱: صاحب نفسی را که اثر در نفسش نیست 147شمارهٔ ۱۶۲: بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست 148شمارهٔ ۱۶۳: ز عالمش چه خبر آن که او پریشان نی ...149شمارهٔ ۱۶۴: جامه جز گردون اطلس در بر آزاده نی ...150شمارهٔ ۱۶۵: کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده ...151شمارهٔ ۱۶۶: عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره ن ...152شمارهٔ ۱۶۷: منظور من جز او چه بود در نظر که ن ...153شمارهٔ ۱۶۸: نیست روزی که این منادی نیست 154شمارهٔ ۱۶۹: بجز از بخل در این دور زمان چیزی ن ...155شمارهٔ ۱۷۰: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیس ...156شمارهٔ ۱۷۱: به سوی کوی تو را نگاه خالی نیست 157شمارهٔ ۱۷۲: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست 158شمارهٔ ۱۷۳: خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست 159شمارهٔ ۱۷۴: به آن خدا که جهان را جز او خدایی ...160شمارهٔ ۱۷۵: از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن ن ...161شمارهٔ ۱۷۶: می توان جان باخت اما از وفا نتوان ...162شمارهٔ ۱۷۷: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت 163شمارهٔ ۱۷۸: دیده ای کان صبح را در خواب یافت 164شمارهٔ ۱۷۹: کلیم الله زد فریاد چون بر طور سین ...165شمارهٔ ۱۸۰: گر ز عالم داد یا بیداد یا بر باد ...166شمارهٔ ۱۸۱: ما را نمود روی وز ما رونما گرفت 167شمارهٔ ۱۸۲: در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت 168شمارهٔ ۱۸۳: دل ز تکرار بهشت حور از کوثر گرفت 169شمارهٔ ۱۸۴: شوخ ما رسم قیل و قال گرفت 170شمارهٔ ۱۸۵: دل بسکه چشم شوخ تو را نام می گرفت 171شمارهٔ ۱۸۶: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کر ...172شمارهٔ ۱۸۷: دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت 173شمارهٔ ۱۸۸: جوهر تیغی که من بر آن کمر می بینم ...174شمارهٔ ۱۸۹: ز من جان خواست جانان گفتمش از جان ...175شمارهٔ ۱۹۰: چند ای عمامه داران بر سر دستار، ب ...176شمارهٔ ۱۹۱: خلقی که می کنند به آب مدام بحث 177شمارهٔ ۱۹۲: مگذار در حریم خرابات، پای بحث 178شمارهٔ ۱۹۳: به بستن کمرش نیست آن میان باعث 179شمارهٔ ۱۹۴: خوشم به این مرض و انحراف طبع و مز ...180شمارهٔ ۱۹۵: رفتم حباب وار ز خود در هوای موج 181شمارهٔ ۱۹۶: تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج 182شمارهٔ ۱۹۷: دور است و همین باغ و بهاری و دگر ...183شمارهٔ ۱۹۸: از دم تیغ قضا شیر مکیده است صبح 184شمارهٔ ۱۹۹: دیدهٔ غفلت گشا دریاب فیض نور صبح 185شمارهٔ ۲۰۰: زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح 186شمارهٔ ۲۰۱: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح 187شمارهٔ ۲۰۲: شکست رونق آیینه را صفای قدح 188شمارهٔ ۲۰۳: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح 189شمارهٔ ۲۰۴: به گوش عرش ز حق می رسد به لفظ فصی ...190شمارهٔ ۲۰۵: مکن به روی دلارام من نظر گستاخ 191شمارهٔ ۲۰۶: بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟192شمارهٔ ۲۰۷: تنی بغیر عمل شد برای جان، دوزخ 193شمارهٔ ۲۰۸: ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ 194شمارهٔ ۲۰۹: مرا ز حلقهٔ آن در به در پسند مباد 195شمارهٔ ۲۱۰: هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی دا ...196شمارهٔ ۲۱۱: شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مر ...197شمارهٔ ۲۱۲: به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا ...198شمارهٔ ۲۱۳: سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا اف ...199شمارهٔ ۲۱۴: چون من بلندنظر گاه گاه می افتد 200شمارهٔ ۲۱۵: هر که را راه سخن وا شده موسی گردد 201شمارهٔ ۲۱۶: نگریم بعد از این ترسم که دل خون ج ...202شمارهٔ ۲۱۷: عارف چو جهان سرکش مغرور نگردد 203شمارهٔ ۲۱۸: خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گر ...204شمارهٔ ۲۱۹: زمین از اشک سرگردان من گرداب می گ ...205شمارهٔ ۲۲۰: ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می گر ...206شمارهٔ ۲۲۱: چو از نور تجلی ساغری سرشار می گرد ...207شمارهٔ ۲۲۲: چه شور است این که بر گرد سر مخمور ...208شمارهٔ ۲۲۳: ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی گرد ...209شمارهٔ ۲۲۴: در نظربازی من یار نهان می گردد 210شمارهٔ ۲۲۵: که طرف از این فلک فتنه بار می بند ...211شمارهٔ ۲۲۶: نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می ...212شمارهٔ ۲۲۷: زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد 213شمارهٔ ۲۲۸: به هر وادی که آبادی است آن وادی ج ...214شمارهٔ ۲۲۹: ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد 215شمارهٔ ۲۳۰: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد 216شمارهٔ ۲۳۱: در این وادی که معموری نه دیوار و ...217شمارهٔ ۲۳۲: کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد ...218شمارهٔ ۲۳۳: عاشق از خود چو رود عزت دیگر دارد 219شمارهٔ ۲۳۴: من از تخمین خاطر گفتمش چون مو کمر ...220شمارهٔ ۲۳۵: چه شور است این که دل از دست آن نا ...221شمارهٔ ۲۳۶: به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دا ...222شمارهٔ ۲۳۷: مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد 223شمارهٔ ۲۳۸: عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد 224شمارهٔ ۲۳۹: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دار ...225شمارهٔ ۲۴۰: چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چن ...226شمارهٔ ۲۴۱: مردی که در این ره، دل آگاه ندارد 227شمارهٔ ۲۴۲: سفر هوشوران زود تمامی دارد 228شمارهٔ ۲۴۳: هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد 229شمارهٔ ۲۴۴: سرمه کی طاقت آن چشم پر از ناز آرد 230شمارهٔ ۲۴۵: جهان تو را به سر انکسار می آرد 231شمارهٔ ۲۴۶: صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد 232شمارهٔ ۲۴۷: چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آر ...233شمارهٔ ۲۴۸: ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می ...234شمارهٔ ۲۴۹: در خاطری که آن بت عیار بگذرد 235شمارهٔ ۲۵۰: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد 236شمارهٔ ۲۵۱: رفت از حریم دیده و دل را کباب کرد 237شمارهٔ ۲۵۲: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 238شمارهٔ ۲۵۳: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 239شمارهٔ ۲۵۴: در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کر ...240شمارهٔ ۲۵۵: داغ را چون لاله اجزای بدن خواهیم ...241شمارهٔ ۲۵۶: کام تا هست تو را کامروا نتوان کرد 242شمارهٔ ۲۵۷: خرمی ز این دو روزه جان نتوان کرد 243شمارهٔ ۲۵۸: دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد 244شمارهٔ ۲۵۹: موج خیز گریهٔ ما چشم تر بار آورد 245شمارهٔ ۲۶۰: نی همین در نی از آن لب ناله حسرت ...246شمارهٔ ۲۶۱: آنچه قسمت کرده هر کس روزی خود می ...247شمارهٔ ۲۶۲: چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل م ...248شمارهٔ ۲۶۳: فیض از کوچهٔ معشوقه هوا می گیرد 249شمارهٔ ۲۶۴: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان ...250شمارهٔ ۲۶۵: همت چو دست گیرد رطل گران توان زد 251شمارهٔ ۲۶۶: صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوز ...252شمارهٔ ۲۶۷: اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد 253شمارهٔ ۲۶۸: مکن باور که نفس از جا ز سستی برنم ...254شمارهٔ ۲۶۹: مجنون به گرد خیمهٔ لیلی نمی رسد 255شمارهٔ ۲۷۰: تا چون نیم به لب، لب جانان نمی رس ...256شمارهٔ ۲۷۱: خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشن ...257شمارهٔ ۲۷۲: رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد 258شمارهٔ ۲۷۳: شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسف ...259شمارهٔ ۲۷۴: به ناز دل ز تو بردن خوش است خوش ب ...260شمارهٔ ۲۷۵: مروت های گردون جور و احسانش ستم ب ...261شمارهٔ ۲۷۶: مانند کوی جانان کوی دگر نباشد 262شمارهٔ ۲۷۷: اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من ...263شمارهٔ ۲۷۸: هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد 264شمارهٔ ۲۷۹: می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باش ...265شمارهٔ ۲۸۰: سیلی که در این راه گذر داشته باشد 266شمارهٔ ۲۸۱: گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه ب ...267شمارهٔ ۲۸۲: کسی گرد کوی تو گردیده باشد 268شمارهٔ ۲۸۳: به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد 269شمارهٔ ۲۸۴: دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد 270شمارهٔ ۲۸۵: نقاش طرح صورت آن را چسان کشد 271شمارهٔ ۲۸۶: از نگاه غیرجانان چهره در هم می کش ...272شمارهٔ ۲۸۷: از خود گذشته منت دوران نمی کشد 273شمارهٔ ۲۸۸: آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد 274شمارهٔ ۲۸۹: پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه ش ...275شمارهٔ ۲۹۰: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می ...276شمارهٔ ۲۹۱: خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد 277شمارهٔ ۲۹۲: به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آم ...278شمارهٔ ۲۹۳: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد 279شمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد 280شمارهٔ ۲۹۵: سبزه ای جز آه کی از خاک مجنون می ...281شمارهٔ ۲۹۶: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خوا ...282شمارهٔ ۲۹۷: دار نی در کشتن منصور برپا کرده ان ...283شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند 284شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 285شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...286شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...287شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 288شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...289شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...290شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 291شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...292شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 293شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 294شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 295شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 296شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...297شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 298شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 299شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...300شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 301شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...302شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 303شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 304شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...305شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...306شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...307شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...308شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 309شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 310شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 311شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...312شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 313شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 314شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 315شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...316شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...317شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 318شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...319شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...320شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...321شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 322شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 323شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...324شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...325شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 326شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...327شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...328شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...329شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...330شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 331شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 332شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 333شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 334شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 335شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 336شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...337شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 338شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 339شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 340شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 341شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...342شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...343شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...344شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...345شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 346شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...347شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 348شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 349شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...350شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 351شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 352شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...353شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...354شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 355شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 356شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...357شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 358شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 359شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...360شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 361شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 362شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...363شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 364شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...365شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 366شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 367شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 368شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 369شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...370شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...371شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...372شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 373شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 374شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 375شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...376شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...377شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 378شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 379شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...380شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...381شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...382شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...383شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 384شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...385شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 386شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...387شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...388شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 389شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 390شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 391شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 392شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 393شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 394شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...395شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 396شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 397شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...398شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...399شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 400شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 401شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...402شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...403شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 404شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...405شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...406شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 407شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...408شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...409شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...410شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 411شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...412شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...413شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...414شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 415شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 416شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 417شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 418شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 419شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 420شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...421شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...422شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 423شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...424شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...425شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...426شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...427شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 428شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...429شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 430شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 431شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...432شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 433شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 434شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 435شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 436شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...437شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...438شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...439شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 440شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...441شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 442شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...443شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...444شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 445شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...446شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...447شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...448شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 449شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...450شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 451شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 452شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...453شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...454شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 455شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 456شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...457شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 458شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 459شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...460شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...461شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...462شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...463شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...464شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 465شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...466شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...467شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 468شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 469شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 470شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 471شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 472شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 473شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 474شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 475شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 476شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 477شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...478شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 479شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...480شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 481شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 482شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...483شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...484شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 485شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 486شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...487شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...488شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...489شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 490شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 491شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 492شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 493شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...494شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...495شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 496شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 497شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 498شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 499شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...500شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...501شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 502شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...503شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 504شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 505شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...506شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 507شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...508شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 509شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...510شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 511شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...512شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 513شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 514شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 515شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...516شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...517شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 518شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...519شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 520شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 521شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 522شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...523شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 524شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 525شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...526شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...527شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 528شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...529شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...530شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...531شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 532شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...533شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...534شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...535شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...536شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 537شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...538شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 539شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 540شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 541شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 542شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...543شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...544شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 545شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...546شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 547شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 548شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...549شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 550شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...551شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 552شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 553شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 554شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 555شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 556شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 557شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...558شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...559شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 560شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 561شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 562شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 563شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ