به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعیدا یزدی

سعیدا یزدیغزل هاشمارهٔ ۳۲: راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را

2230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را
نیست تکلیفی ز عالم مردم آزاده را
گر ز ملک بیخودی زاهد خبر یابد شبی
صبح ناگردیده با می می دهد سجاده را
چشم پوشیدن ز عالم، عالم امن است و بس
کس برون از تن نمی آرد لباس مرده را
در لباس شعر، معنی لطف دیگر می دهد
جلوه رنگین تر بود حسن درون پرده را
سینه صافان را سعیدا جای در دل می دهد
دوست دارد بیشتر استاد، لوح ساده را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱: ز مجنون پرس اگر خواهی سراغ چشم آهو ...2شمارهٔ ۳۲: راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را 3شمارهٔ ۳۳: بشکند آن تندخو چون آستین جامه را 4شمارهٔ ۳۴: راه در معموره ها گر نیست این دیوان ...5شمارهٔ ۳۵: رفتار محال است ز کوی تو کسی را 6شمارهٔ ۳۶: شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما 7شمارهٔ ۳۷: ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما 8شمارهٔ ۳۸: بی غم نفسی نیست دل باخبر ما 9شمارهٔ ۳۹: جلا می دهد سینه را اخگر ما 10شمارهٔ ۴۰: برتر از عرش است ای عشاق، سیران شما 11شمارهٔ ۴۱: جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما 12شمارهٔ ۴۲: رو به هر کوهی نماید طور می دانیم م ...13شمارهٔ ۴۳: چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما 14شمارهٔ ۴۴: برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما 15شمارهٔ ۴۵: جز لاله نیست چشم سیاهی به راه ما 16شمارهٔ ۴۶: بیجا نمی خلد به دلی تیر آه ما 17شمارهٔ ۴۷: شور عشق است و جنون حاصل و سرمایهٔ ...18شمارهٔ ۴۸: بی رمز درد، کس نشود آشنای ما 19شمارهٔ ۴۹: ظهور نعمت منعم بود گدایی ما 20شمارهٔ ۵۰: ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها 21شمارهٔ ۵۱: نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان ...22شمارهٔ ۵۲: سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب 23شمارهٔ ۵۳: با تهی دستی علو همت است این از حبا ...24شمارهٔ ۵۴: تا کجا رفتار دلجوی تو را دیده است ...25شمارهٔ ۵۵: روشنگر زمان و زمین است آفتاب 26شمارهٔ ۵۶: در خم هر حلقهٔ زلفش رهین است آفتاب 27شمارهٔ ۵۷: کاکل کمند زلف تو شد دام آفتاب 28شمارهٔ ۵۸: ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب 29شمارهٔ ۵۹: عشق پرشور است و ما پراضطراب 30شمارهٔ ۶۰: در میان ما و او شد حسن بی پروا نقا ...31شمارهٔ ۶۱: غنچه کی وامی کند چشم دل خود را ز خ ...32شمارهٔ ۶۲: دیوانه شدم باز جنون می کنم امشب 33شمارهٔ ۶۳: تو جان و من به جانت گشته طالب 34شمارهٔ ۶۴: از پیر همت و کرمی ای جوان طلب 35شمارهٔ ۶۵: شبی که مست بیاید به خواب من مطلوب 36شمارهٔ ۶۶: روی تو چو از پیش نظر پرده برانداخت 37شمارهٔ ۶۷: صبحدم شیری که مهر دایه ام در کام ر ...38شمارهٔ ۶۸: گفتگوی حشر راحت از دل دیوانه ریخت 39شمارهٔ ۶۹: در بزم عشق نشئهٔ تأثیر صحبت است 40شمارهٔ ۷۰: نازک دلی که آینه دار نزاکت است 41شمارهٔ ۷۱: باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست 42شمارهٔ ۷۲: یار را از من چه می پرسی بپرس از دل ...43شمارهٔ ۷۳: آه گرمی که به یاد تو ز دل ها برخاس ...44شمارهٔ ۷۴: به طوف کوی تو آن شب که دل ز جان بر ...45شمارهٔ ۷۵: حرف هر کس ز فکر خام خود است 46شمارهٔ ۷۶: مدح رخ زیبای تو عنوان سعیداست 47شمارهٔ ۷۷: هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است 48شمارهٔ ۷۸: حلب شهر و نعیما شهریار است 49شمارهٔ ۷۹: چون دل دلیل نیست تن و [دل] برابر ا ...50شمارهٔ ۸۰: صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است ...51شمارهٔ ۸۱: هر کجا مینا و جامی از می گلگون پر ...52شمارهٔ ۸۲: دارم بتی و سجده اش ای دل نهانی بهت ...53شمارهٔ ۸۳: هر زمان دل را هوای کوی جانان بر سر ...54شمارهٔ ۸۴: هر زمان بر سر پرشور هوای دگر است 55شمارهٔ ۸۵: عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر ...56شمارهٔ ۸۶: دل ناخدای بحر تماشای دیگر است 57شمارهٔ ۸۷: به پیش چشم من دریا چه چیز است 58شمارهٔ ۸۸: در خرابات مغانم جا بس است 59شمارهٔ ۸۹: حرف آن لب شنفتنم هوس است 60شمارهٔ ۹۰: هر شیوه ای که هست در این جا بجا خو ...61شمارهٔ ۹۱: از خس و خار حوادث قلب ما را کی صفا ...62شمارهٔ ۹۲: باعث آمدن روح به ابدان، عشق است 63شمارهٔ ۹۳: بی ظرف را شراب شرربار، مشکل است 64شمارهٔ ۹۴: آن را که هوای رخ خوب تو تولاست 65شمارهٔ ۹۵: آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ...66شمارهٔ ۹۶: آن خانه برانداز که خود راهبر ماست 67شمارهٔ ۹۷: هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ...68شمارهٔ ۹۸: صافیدلی چو آینه در این زمان کم است 69شمارهٔ ۹۹: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است 70شمارهٔ ۱۰۰: آن که نامش جان جانان است آن جانان ...71شمارهٔ ۱۰۱: نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و ...72شمارهٔ ۱۰۲: چه شور است این که در کاشانهٔ ماست 73شمارهٔ ۱۰۳: جولانگه معنی دل هشیار نعیم است 74شمارهٔ ۱۰۴: در خانه ای که جای کسی نیست جای ما ...75شمارهٔ ۱۰۵: جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان ...76شمارهٔ ۱۰۶: جامه از رنگ و از گلشن بدن است 77شمارهٔ ۱۰۷: وعظ ما ناگفتن است و درس ما ناخوان ...78شمارهٔ ۱۰۸: چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است 79شمارهٔ ۱۰۹: عقل هندوی میفروش من است 80شمارهٔ ۱۱۰: شرابخانهٔ معنی،‌دل بهوش من است 81شمارهٔ ۱۱۱: فتادگی چو نگین، نقش دلنشین من است 82شمارهٔ ۱۱۲: شادی هر دو جهان از دل غمگین من اس ...83شمارهٔ ۱۱۳: خم در خروش و جوش ز خمیازهٔ من است 84شمارهٔ ۱۱۴: آنچه در شش جهات گردون است 85شمارهٔ ۱۱۵: در مبند بر رویم سجده گاه من این ا ...86شمارهٔ ۱۱۶: خم گر ز باده جرعه فشانی کند رواست 87شمارهٔ ۱۱۷: از راه دیده دل بر جانان رود رواست 88شمارهٔ ۱۱۸: گردون مروتی به فقیران نداشته است 89شمارهٔ ۱۱۹: چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته ...90شمارهٔ ۱۲۰: آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته ...91شمارهٔ ۱۲۱: کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته ...92شمارهٔ ۱۲۲: عمری است سرو تا به وفا ایستاده اس ...93شمارهٔ ۱۲۳: در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتا ...94شمارهٔ ۱۲۴: ز بس به راه تو دل بر سر دل افتاده ...95شمارهٔ ۱۲۵: چشم او در بردن دل بی گناه افتاده ...96شمارهٔ ۱۲۶: غم دماغم را پریشان کرده است 97شمارهٔ ۱۲۷: غافل از دین شیوهٔ خود رسم و آیین ...98شمارهٔ ۱۲۸: نگاه شوخ [و] دل ساده روبرو شده اس ...99شمارهٔ ۱۲۹: هوشیار ای دل که او مست می ناب آمد ...100شمارهٔ ۱۳۰: آسمانم تکیه گاه من بدن گردیده است 101شمارهٔ ۱۳۱: عندلیب روح را تن آشیان گردیده است 102شمارهٔ ۱۳۲: در محیط دین ز بس کشتی تبه گردیده ...103شمارهٔ ۱۳۳: هر گوهر سخن که به ساحل رسیده است 104شمارهٔ ۱۳۴: نور شکوه حق ز مقابل رسیده است 105شمارهٔ ۱۳۵: عالم ز دستگاه کمالش نمونه ای است 106شمارهٔ ۱۳۶: جنت ز سر کوی تو یک صحن خرابی است 107شمارهٔ ۱۳۷: دلم به تیر ملامت نشانهٔ عجبی است 108شمارهٔ ۱۳۸: گریه در بزم یار، بی ادبی است 109شمارهٔ ۱۳۹: گل مست و بلبلان شاد امروز روز خوب ...110شمارهٔ ۱۴۰: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است 111شمارهٔ ۱۴۱: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجی ...112شمارهٔ ۱۴۲: گردون، گلیم کهنهٔ غمخانهٔ کسی است 113شمارهٔ ۱۴۳: چاک پیراهن یار و نظر پاک، یکی است 114شمارهٔ ۱۴۴: کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی ا ...115شمارهٔ ۱۴۵: فلک بر سر بی سران پرچمی است 116شمارهٔ ۱۴۶: تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی اس ...117شمارهٔ ۱۴۷: امروز که نوبهار معنی است 118شمارهٔ ۱۴۸: همین نه شیوهٔ خوبان طریق خودرایی ...119شمارهٔ ۱۴۹: نگشت کار ز بخت سیاهتاب، درست 120شمارهٔ ۱۵۰: نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست 121شمارهٔ ۱۵۱: باخبر باش که از حال خبرداری هست 122شمارهٔ ۱۵۲: تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هس ...123شمارهٔ ۱۵۳: جستجوی جان جانان کن که جان پیداست ...124شمارهٔ ۱۵۴: می از انگور شد میخانه از کیست؟125شمارهٔ ۱۵۵: شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نی ...126شمارهٔ ۱۵۶: ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب ...127شمارهٔ ۱۵۷: یار ما خوب است اما خوب نیست 128شمارهٔ ۱۵۸: در خراباتی که راه هستی و پندار نی ...129شمارهٔ ۱۵۹: مقصد از گردیدن شیب و فرازم سیر نی ...130شمارهٔ ۱۶۰: گر برد از هوش زان چشم سیه تقصیر ن ...131شمارهٔ ۱۶۱: صاحب نفسی را که اثر در نفسش نیست 132شمارهٔ ۱۶۲: بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست 133شمارهٔ ۱۶۳: ز عالمش چه خبر آن که او پریشان نی ...134شمارهٔ ۱۶۴: جامه جز گردون اطلس در بر آزاده نی ...135شمارهٔ ۱۶۵: کار اهل الله را طعن از کسی زیبنده ...136شمارهٔ ۱۶۶: عاشقان را رخصت دیدار آن مه پاره ن ...137شمارهٔ ۱۶۷: منظور من جز او چه بود در نظر که ن ...138شمارهٔ ۱۶۸: نیست روزی که این منادی نیست 139شمارهٔ ۱۶۹: بجز از بخل در این دور زمان چیزی ن ...140شمارهٔ ۱۷۰: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیس ...141شمارهٔ ۱۷۱: به سوی کوی تو را نگاه خالی نیست 142شمارهٔ ۱۷۲: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست 143شمارهٔ ۱۷۳: خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست 144شمارهٔ ۱۷۴: به آن خدا که جهان را جز او خدایی ...145شمارهٔ ۱۷۵: از ره عیش و نشاط، ای چرخ گردیدن ن ...146شمارهٔ ۱۷۶: می توان جان باخت اما از وفا نتوان ...147شمارهٔ ۱۷۷: رخ نمودی و جهان در نظرم دیگر گشت 148شمارهٔ ۱۷۸: دیده ای کان صبح را در خواب یافت 149شمارهٔ ۱۷۹: کلیم الله زد فریاد چون بر طور سین ...150شمارهٔ ۱۸۰: گر ز عالم داد یا بیداد یا بر باد ...151شمارهٔ ۱۸۱: ما را نمود روی وز ما رونما گرفت 152شمارهٔ ۱۸۲: در شکنج زلف او دل تاب نتواند گرفت 153شمارهٔ ۱۸۳: دل ز تکرار بهشت حور از کوثر گرفت 154شمارهٔ ۱۸۴: شوخ ما رسم قیل و قال گرفت 155شمارهٔ ۱۸۵: دل بسکه چشم شوخ تو را نام می گرفت 156شمارهٔ ۱۸۶: هر که آمد عمر خود را صرف سامان کر ...157شمارهٔ ۱۸۷: دلم به گرمی عشق تو باغ باغ شکفت 158شمارهٔ ۱۸۸: جوهر تیغی که من بر آن کمر می بینم ...159شمارهٔ ۱۸۹: ز من جان خواست جانان گفتمش از جان ...160شمارهٔ ۱۹۰: چند ای عمامه داران بر سر دستار، ب ...161شمارهٔ ۱۹۱: خلقی که می کنند به آب مدام بحث 162شمارهٔ ۱۹۲: مگذار در حریم خرابات، پای بحث 163شمارهٔ ۱۹۳: به بستن کمرش نیست آن میان باعث 164شمارهٔ ۱۹۴: خوشم به این مرض و انحراف طبع و مز ...165شمارهٔ ۱۹۵: رفتم حباب وار ز خود در هوای موج 166شمارهٔ ۱۹۶: تا کرد آن پریرخ و نامهربان خروج 167شمارهٔ ۱۹۷: دور است و همین باغ و بهاری و دگر ...168شمارهٔ ۱۹۸: از دم تیغ قضا شیر مکیده است صبح 169شمارهٔ ۱۹۹: دیدهٔ غفلت گشا دریاب فیض نور صبح 170شمارهٔ ۲۰۰: زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح 171شمارهٔ ۲۰۱: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح 172شمارهٔ ۲۰۲: شکست رونق آیینه را صفای قدح 173شمارهٔ ۲۰۳: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح 174شمارهٔ ۲۰۴: به گوش عرش ز حق می رسد به لفظ فصی ...175شمارهٔ ۲۰۵: مکن به روی دلارام من نظر گستاخ 176شمارهٔ ۲۰۶: بندی چرا میان عداوت به کین چرخ؟177شمارهٔ ۲۰۷: تنی بغیر عمل شد برای جان، دوزخ 178شمارهٔ ۲۰۸: ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ 179شمارهٔ ۲۰۹: مرا ز حلقهٔ آن در به در پسند مباد 180شمارهٔ ۲۱۰: هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی دا ...181شمارهٔ ۲۱۱: شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مر ...182شمارهٔ ۲۱۲: به آن برچیده دامان تهمت خونم کجا ...183شمارهٔ ۲۱۳: سعیدا از شکست سنگ اثر در مومیا اف ...184شمارهٔ ۲۱۴: چون من بلندنظر گاه گاه می افتد 185شمارهٔ ۲۱۵: هر که را راه سخن وا شده موسی گردد 186شمارهٔ ۲۱۶: نگریم بعد از این ترسم که دل خون ج ...187شمارهٔ ۲۱۷: عارف چو جهان سرکش مغرور نگردد 188شمارهٔ ۲۱۸: خوشا دلی که چو آیینه جلوگاه تو گر ...189شمارهٔ ۲۱۹: زمین از اشک سرگردان من گرداب می گ ...190شمارهٔ ۲۲۰: ز بس بر سر خیال آن گل رخسار می گر ...191شمارهٔ ۲۲۱: چو از نور تجلی ساغری سرشار می گرد ...192شمارهٔ ۲۲۲: چه شور است این که بر گرد سر مخمور ...193شمارهٔ ۲۲۳: ز راه عشقبازی این دل شیدا نمی گرد ...194شمارهٔ ۲۲۴: در نظربازی من یار نهان می گردد 195شمارهٔ ۲۲۵: که طرف از این فلک فتنه بار می بند ...196شمارهٔ ۲۲۶: نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می ...197شمارهٔ ۲۲۷: زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد 198شمارهٔ ۲۲۸: به هر وادی که آبادی است آن وادی ج ...199شمارهٔ ۲۲۹: ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد 200شمارهٔ ۲۳۰: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد 201شمارهٔ ۲۳۱: در این وادی که معموری نه دیوار و ...202شمارهٔ ۲۳۲: کی دیدهٔ تر دارد سوزی که جگر دارد ...203شمارهٔ ۲۳۳: عاشق از خود چو رود عزت دیگر دارد 204شمارهٔ ۲۳۴: من از تخمین خاطر گفتمش چون مو کمر ...205شمارهٔ ۲۳۵: چه شور است این که دل از دست آن نا ...206شمارهٔ ۲۳۶: به هنگام دعا زاهد نظر بر آسمان دا ...207شمارهٔ ۲۳۷: مگر خبر ز دل خسته آن نگار ندارد 208شمارهٔ ۲۳۸: عالم ز خرابی سر تدبیر ندارد 209شمارهٔ ۲۳۹: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دار ...210شمارهٔ ۲۴۰: چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چن ...211شمارهٔ ۲۴۱: مردی که در این ره، دل آگاه ندارد 212شمارهٔ ۲۴۲: سفر هوشوران زود تمامی دارد 213شمارهٔ ۲۴۳: هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد 214شمارهٔ ۲۴۴: سرمه کی طاقت آن چشم پر از ناز آرد 215شمارهٔ ۲۴۵: جهان تو را به سر انکسار می آرد 216شمارهٔ ۲۴۶: صبحدم از شب وصل تو اثر می آرد 217شمارهٔ ۲۴۷: چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آر ...218شمارهٔ ۲۴۸: ذکر تو هوش [و] فکر تو از خویش می ...219شمارهٔ ۲۴۹: در خاطری که آن بت عیار بگذرد 220شمارهٔ ۲۵۰: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد 221شمارهٔ ۲۵۱: رفت از حریم دیده و دل را کباب کرد 222شمارهٔ ۲۵۲: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 223شمارهٔ ۲۵۳: نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد 224شمارهٔ ۲۵۴: در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کر ...225شمارهٔ ۲۵۵: داغ را چون لاله اجزای بدن خواهیم ...226شمارهٔ ۲۵۶: کام تا هست تو را کامروا نتوان کرد 227شمارهٔ ۲۵۷: خرمی ز این دو روزه جان نتوان کرد 228شمارهٔ ۲۵۸: دی صبا قصهٔ آن کاکل پیچان می کرد 229شمارهٔ ۲۵۹: موج خیز گریهٔ ما چشم تر بار آورد 230شمارهٔ ۲۶۰: نی همین در نی از آن لب ناله حسرت ...231شمارهٔ ۲۶۱: آنچه قسمت کرده هر کس روزی خود می ...232شمارهٔ ۲۶۲: چون ز خون عاشق آن رخساره گل، مل م ...233شمارهٔ ۲۶۳: فیض از کوچهٔ معشوقه هوا می گیرد 234شمارهٔ ۲۶۴: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان ...235شمارهٔ ۲۶۵: همت چو دست گیرد رطل گران توان زد 236شمارهٔ ۲۶۶: صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوز ...237شمارهٔ ۲۶۷: اگر تو را هوس آیینه دار برخیزد 238شمارهٔ ۲۶۸: مکن باور که نفس از جا ز سستی برنم ...239شمارهٔ ۲۶۹: مجنون به گرد خیمهٔ لیلی نمی رسد 240شمارهٔ ۲۷۰: تا چون نیم به لب، لب جانان نمی رس ...241شمارهٔ ۲۷۱: خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشن ...242شمارهٔ ۲۷۲: رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد 243شمارهٔ ۲۷۳: شوم دیوانه اش مجنون به من گر همسف ...244شمارهٔ ۲۷۴: به ناز دل ز تو بردن خوش است خوش ب ...245شمارهٔ ۲۷۵: مروت های گردون جور و احسانش ستم ب ...246شمارهٔ ۲۷۶: مانند کوی جانان کوی دگر نباشد 247شمارهٔ ۲۷۷: اگر آن مه برآید صبح صادق، شام من ...248شمارهٔ ۲۷۸: هر آن تنی که گرفتار پیرهن باشد 249شمارهٔ ۲۷۹: می تلخ و چمن پرگل، ساقی نمکین باش ...250شمارهٔ ۲۸۰: سیلی که در این راه گذر داشته باشد 251شمارهٔ ۲۸۱: گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه ب ...252شمارهٔ ۲۸۲: کسی گرد کوی تو گردیده باشد 253شمارهٔ ۲۸۳: به رو تو را چو خط مشکبار پیدا شد 254شمارهٔ ۲۸۴: دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد 255شمارهٔ ۲۸۵: نقاش طرح صورت آن را چسان کشد 256شمارهٔ ۲۸۶: از نگاه غیرجانان چهره در هم می کش ...257شمارهٔ ۲۸۷: از خود گذشته منت دوران نمی کشد 258شمارهٔ ۲۸۸: آن نگاه آشنای مشکل آسانت چه شد 259شمارهٔ ۲۸۹: پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه ش ...260شمارهٔ ۲۹۰: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می ...261شمارهٔ ۲۹۱: خارخار دل کجا در دیدهٔ ما می خلد 262شمارهٔ ۲۹۲: به من نه نامه از آن شوخ دلنواز آم ...263شمارهٔ ۲۹۳: باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد 264شمارهٔ ۲۹۴: ز هجرش جان به کار آمد نیامد 265شمارهٔ ۲۹۵: سبزه ای جز آه کی از خاک مجنون می ...266شمارهٔ ۲۹۶: خط رخسار تو را گرچه ز بر باید خوا ...267شمارهٔ ۲۹۷: دار نی در کشتن منصور برپا کرده ان ...268شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند 269شمارهٔ ۲۹۹: گلرخانی که سراسر رو گلزار خودند 270شمارهٔ ۳۰۰: خوش آن کسان که به فکر دل فگار خود ...271شمارهٔ ۳۰۱: خوش به آسانی به آخر راه مشکل می ب ...272شمارهٔ ۳۰۲: نی چو پروانه همه ز آتش نسبت سوزند 273شمارهٔ ۳۰۳: دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سو ...274شمارهٔ ۳۰۴: آن که پشت دست رد بر نقره و زر می ...275شمارهٔ ۳۰۵: هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند 276شمارهٔ ۳۰۶: موج دریای جنون کی دست بر دل می زن ...277شمارهٔ ۳۰۷: [تیر] ماهت فصل نوروزی کند 278شمارهٔ ۳۰۸: هر که یاد قامت آن سروبالا می کند 279شمارهٔ ۳۰۹: هر کس نظر به سوی تو از دور می کند 280شمارهٔ ۳۱۰: لعلش که کار بوسه به انداز می کند 281شمارهٔ ۳۱۱: رمزی است این که شمع فروزنده می کن ...282شمارهٔ ۳۱۲: آن ماهوش که در همه جا جلوه می کند 283شمارهٔ ۳۱۳: کی فرنگی با مسلمانی نهانی می کند 284شمارهٔ ۳۱۴: کسان که سود و زیان را در این جهان ...285شمارهٔ ۳۱۵: خوبان نه ناز [بیهده] آغاز می کنند 286شمارهٔ ۳۱۶: شیشه و پیمانه و دل غم ز هم کم می ...287شمارهٔ ۳۱۷: روشندلان که آخر دم از جهان روند 288شمارهٔ ۳۱۸: هر آن صید کز دام غافل نشیند 289شمارهٔ ۳۱۹: چند در اندیشهٔ دنیا و دین خواهیم ...290شمارهٔ ۳۲۰: ای خوش آن روز که دل در خم گیسوی ت ...291شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بو ...292شمارهٔ ۳۲۲: جسم ما از ناتوانی جان نمی گیرد به ...293شمارهٔ ۳۲۳: خانهٔ نفس من خراب شود 294شمارهٔ ۳۲۴: چشم او را نگذارید که هشیار شود 295شمارهٔ ۳۲۵: هر بتی قبله نمای دل دانا نشود 296شمارهٔ ۳۲۶: هر که غافل یک نفس شد صاحب دم کی ش ...297شمارهٔ ۳۲۷: دل ز بیداد غم خوبان مصفا می شود 298شمارهٔ ۳۲۸: کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می شود 299شمارهٔ ۳۲۹: صفای وقت جهان چون به ما نمی خواهد 300شمارهٔ ۳۳۰: ز عاشق، صبر، تسکین از دل دیوانه م ...301شمارهٔ ۳۳۱: دلم را همنشین یاری جهان گردیده می ...302شمارهٔ ۳۳۲: هر که در این در ز راه صدق درآید 303شمارهٔ ۳۳۳: اگر خواهد کسی تا روز محشر باشرف آ ...304شمارهٔ ۳۳۴: ز ما کسی که نهان کرده روی خویش نم ...305شمارهٔ ۳۳۵: رود یوسف دگر در چه گر آن مشکین رس ...306شمارهٔ ۳۳۶: هر که از خود فرود می آید 307شمارهٔ ۳۳۷: گدا که بر سر راه بخیل می آید 308شمارهٔ ۳۳۸: نه جانان کشته اش را از پی نظاره م ...309شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آ ...310شمارهٔ ۳۴۰: کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید 311شمارهٔ ۳۴۱: هر نفس در کوی جانان کوه غم باید ب ...312شمارهٔ ۳۴۲: بی برگ شو چو نی به نوا می توان رس ...313شمارهٔ ۳۴۳: مگر که بوی گل و لاله [از] هوا جوش ...314شمارهٔ ۳۴۴: فقر، دل های سیه را کرده است اکثر ...315شمارهٔ ۳۴۵: همین نه نرگس تنها گشاده چشم سفید 316شمارهٔ ۳۴۶: نامهٔ شوق چو املا کنمش بر کاغذ 317شمارهٔ ۳۴۷: شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ 318شمارهٔ ۳۴۸: بی صفت گر شود این جان علایق آثار 319شمارهٔ ۳۴۹: شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار 320شمارهٔ ۳۵۰: ساقیا ساغر شراب بیار 321شمارهٔ ۳۵۱: در به در گردیده دشمن روبرو گردیده ...322شمارهٔ ۳۵۲: یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر 323شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر 324شمارهٔ ۳۵۴: در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر 325شمارهٔ ۳۵۵: نسخهٔ عکس رخ او، مه تابان حاضر 326شمارهٔ ۳۵۶: سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی ...327شمارهٔ ۳۵۷: یار من درد و کبابم دل و می خون جگ ...328شمارهٔ ۳۵۸: در جهانی کاو متاع فخر او باشد غرو ...329شمارهٔ ۳۵۹: خدا حاضر خدا ناظر چه در باطن چه د ...330شمارهٔ ۳۶۰: در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر 331شمارهٔ ۳۶۱: صبحدم تا شده بیرون ز افق، خاور مه ...332شمارهٔ ۳۶۲: چو آب در دل هر سنگدل برو جا گیر 333شمارهٔ ۳۶۳: بشنوید این نکته را ای اهل راز 334شمارهٔ ۳۶۴: خوابیده مست و بیخود امروز در بر ن ...335شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز 336شمارهٔ ۳۶۶: عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز 337شمارهٔ ۳۶۷: سخن از میکده و ساقی و جام است امر ...338شمارهٔ ۳۶۸: مژده آمد که تو را کام روا شد امرو ...339شمارهٔ ۳۶۹: نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز 340شمارهٔ ۳۷۰: غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز 341شمارهٔ ۳۷۱: نیست راهی خنده را بر آن لب میگون ...342شمارهٔ ۳۷۲: رسید نامهٔ عنبرفشان مشک آمیز 343شمارهٔ ۳۷۳: ز درد ما نه همین آشنا کند پرهیز 344شمارهٔ ۳۷۴: با چنین دل چون توانم کرد جانان را ...345شمارهٔ ۳۷۵: در کفر حق پرست شو آن گه خداشناس 346شمارهٔ ۳۷۶: از حیات ابد آن روح روان ما را بس 347شمارهٔ ۳۷۷: پای انداز ز پا افتاده دامان است ب ...348شمارهٔ ۳۷۸: می برندش به همان راه که آمد واپس 349شمارهٔ ۳۷۹: کاکل خود را ببین از پیچ و تاب ما ...350شمارهٔ ۳۸۰: اشکی که به گلشن چمن آرا نکند کس 351شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس 352شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس 353شمارهٔ ۳۸۳: ساقیا در گرد کن جام پیاپی زود باش 354شمارهٔ ۳۸۴: سبزهٔ خط گو دمید آشفته چون سنبل م ...355شمارهٔ ۳۸۵: پر کن از خون جام، صهبا گر نباشد گ ...356شمارهٔ ۳۸۶: چرخ با ما دل مصفا گر نباشد گو مبا ...357شمارهٔ ۳۸۷: آسوده شو از سود و مبرا ز زیان باش 358شمارهٔ ۳۸۸: ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش 359شمارهٔ ۳۸۹: چرا پر است ز عالم، دل خریدارش 360شمارهٔ ۳۹۰: اگر چون خضر می بخشند جان را بر شه ...361شمارهٔ ۳۹۱: من و آن قامت شوخی که در هنگام جول ...362شمارهٔ ۳۹۲: دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش 363شمارهٔ ۳۹۳: یک قامت بلند به هر می کشیدنش 364شمارهٔ ۳۹۴: خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگون ...365شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرت ...366شمارهٔ ۳۹۶: اگر به دست من افتد دوباره ساغر عی ...367شمارهٔ ۳۹۷: هر دم روم ز هوش و کنم خیر باد خوی ...368شمارهٔ ۳۹۸: برداشتیم چو نظر از اعتبار خویش 369شمارهٔ ۳۹۹: [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر ...370شمارهٔ ۴۰۰: بریده ام ز دو عالم به ارهٔ خلاص 371شمارهٔ ۴۰۱: کو چنان حالی که سازد از چنین حالم ...372شمارهٔ ۴۰۲: من دیده ام آن را که مکانی نیست مش ...373شمارهٔ ۴۰۳: کدام تن که بود از خیال سر خالص 374شمارهٔ ۴۰۴: من به چشم و رخ آن سرو روانم مخلص 375شمارهٔ ۴۰۵: دلا پادشاهی گدایی است محض 376شمارهٔ ۴۰۶: کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض 377شمارهٔ ۴۰۷: یا من فتح باسمک باب السلام فیض 378شمارهٔ ۴۰۸: نیست گل الفتی در چمن اختلاط 379شمارهٔ ۴۰۹: در جهان هرگز دلا منشین ز پای احتی ...380شمارهٔ ۴۱۰: آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط 381شمارهٔ ۴۱۱: گفتند بر رخ تو نمایان شده است خط 382شمارهٔ ۴۱۲: می رود آخر چو از تن پس ز تن جان ر ...383شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل ودا ...384شمارهٔ ۴۱۴: ای ز ایراد قلم هم نفسانت مرفوع 385شمارهٔ ۴۱۵: نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ 386شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایا ...387شمارهٔ ۴۱۷: پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چر ...388شمارهٔ ۴۱۸: ترک دنیا کن و از دنیا ملاف 389شمارهٔ ۴۱۹: چو نیست معنی باطن به تخت و جاه مل ...390شمارهٔ ۴۲۰: ماه ما بالذات یک ماه است و اسما م ...391شمارهٔ ۴۲۱: تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف 392شمارهٔ ۴۲۲: گوشه ای نیست که آن جا نرسد پای فر ...393شمارهٔ ۴۲۳: زند بر ابر نیسان طعن خشکی گوهر عا ...394شمارهٔ ۴۲۴: چه غم از قبله و از قبله نما دارد ...395شمارهٔ ۴۲۵: به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق 396شمارهٔ ۴۲۶: گریه را سرکرد چشمم باز طوفان کرد ...397شمارهٔ ۴۲۷: لاله و صد برگ رعنا نیست در گلزار ...398شمارهٔ ۴۲۸: بیرون ز عقل هاست در این جا شمار ع ...399شمارهٔ ۴۲۹: تا نگذری ز سر نروی از قفای عشق 400شمارهٔ ۴۳۰: بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق 401شمارهٔ ۴۳۱: دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک 402شمارهٔ ۴۳۲: بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک 403شمارهٔ ۴۳۳: کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک 404شمارهٔ ۴۳۴: منتظر جمال او انس و اجنه و ملک 405شمارهٔ ۴۳۵: برکنید ای بت پرستان از ته دل دل ز ...406شمارهٔ ۴۳۶: عافیت را جامه گر بردوش ما افتاده ...407شمارهٔ ۴۳۷: عکس رخسارهٔ معشوق نماید در سنگ 408شمارهٔ ۴۳۸: ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه ق ...409شمارهٔ ۴۳۹: بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالج ...410شمارهٔ ۴۴۰: اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد ...411شمارهٔ ۴۴۱: از آن زمان که غم او گرفته جای خیا ...412شمارهٔ ۴۴۲: بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل 413شمارهٔ ۴۴۳: گر شوی واقف تو ای بی حاصل از اسرا ...414شمارهٔ ۴۴۴: نگهش خاطر آگاه نماند در دل 415شمارهٔ ۴۴۵: کس را چه آگهی است ز فکر متین دل 416شمارهٔ ۴۴۶: دارد بت نازک دلم صد جان به قربان ...417شمارهٔ ۴۴۷: شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل 418شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل 419شمارهٔ ۴۴۹: تشبیه تا به رنگ تو کردند روی گل 420شمارهٔ ۴۵۰: به جمال تو بود دیدهٔ بینا مشغول 421شمارهٔ ۴۵۱: رزق و روزی را خدا چون گشته از اول ...422شمارهٔ ۴۵۲: گذشتم از می و از صاف و درد و شیشه ...423شمارهٔ ۴۵۳: کی شود با بوالهوس آن کاشف اسرار ر ...424شمارهٔ ۴۵۴: تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام 425شمارهٔ ۴۵۵: نی همین از خودنمایی پا و سر پیچید ...426شمارهٔ ۴۵۶: ندیده کسی آنچه من دیده ام 427شمارهٔ ۴۵۷: ای که می گویی خدای خویش را چون دی ...428شمارهٔ ۴۵۸: برون می آورد از دل کدورت را می نا ...429شمارهٔ ۴۵۹: خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم 430شمارهٔ ۴۶۰: آه از آن روزی که چون یوسف نگاری د ...431شمارهٔ ۴۶۱: همچو بلبل آشیان گر در چمن می داشت ...432شمارهٔ ۴۶۲: گذشتم از سر جان سوی جانان بیشتر ر ...433شمارهٔ ۴۶۳: رخ تو دیدم و در عالم دگر رفتم 434شمارهٔ ۴۶۴: یوسف از حلقه به گوشان تو دیدم گفت ...435شمارهٔ ۴۶۵: هدف برای خدنگ تو جان خود بردم 436شمارهٔ ۴۶۶: حکایت گل روی تو در چمن کردم 437شمارهٔ ۴۶۷: به چوگانش اگر سر گو نمی کردم چه م ...438شمارهٔ ۴۶۸: منم که خود غم و خود یار غمگسار خو ...439شمارهٔ ۴۶۹: به قطع هستی خود خوب دستیار خودم 440شمارهٔ ۴۷۰: همچو گرداب در قفای خودم 441شمارهٔ ۴۷۱: به غیر از دانهٔ دل ز آب چشمش سبزت ...442شمارهٔ ۴۷۲: اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم 443شمارهٔ ۴۷۳: ز دست رفتم و امید دستیار ندارم 444شمارهٔ ۴۷۴: چو بلبل از خس و خار چمن کاشانه ای ...445شمارهٔ ۴۷۵: به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای د ...446شمارهٔ ۴۷۶: به بوی زلف جانان پیچ و تاب ساکنی ...447شمارهٔ ۴۷۷: تنی چند بید لرزان و روان ساکنی دا ...448شمارهٔ ۴۷۸: به گرد کوی جانان های های ساکنی دا ...449شمارهٔ ۴۷۹: من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم 450شمارهٔ ۴۸۰: از دم تیغ غم او هر نفس خون می خور ...451شمارهٔ ۴۸۱: نگیرم گوشه از راه خدنگت گر گمان ب ...452شمارهٔ ۴۸۲: کی جفای می و معشوقه و مهتاب کشم 453شمارهٔ ۴۸۳: دور از رخش چها من بیتاب می کشم 454شمارهٔ ۴۸۴: منت اغیار و آزار ملامت می کشم 455شمارهٔ ۴۸۵: ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم 456شمارهٔ ۴۸۶: بنمای رو که والهٔ آن روی چون گلم 457شمارهٔ ۴۸۷: حال من این است غیر حال ندانم 458شمارهٔ ۴۸۸: از حال من مپرس [و] ندامت کشیدنم 459شمارهٔ ۴۸۹: باز حرف از ناز خوبان می زنم 460شمارهٔ ۴۹۰: به هر چمن که وصال تو را خیال کنم 461شمارهٔ ۴۹۱: به یاد روی تو خورشید را نظاره کنم 462شمارهٔ ۴۹۲: من نه آنم که زنم ساز و به خود گری ...463شمارهٔ ۴۹۳: گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می کنم 464شمارهٔ ۴۹۴: همچو گل راز درون خود نمایان می کن ...465شمارهٔ ۴۹۵: با بتان من عشقبازی می کنم 466شمارهٔ ۴۹۶: می سزد گر کله خویش به سر کج بینم 467شمارهٔ ۴۹۷: نفع، آن است که من نافع خود می بین ...468شمارهٔ ۴۹۸: من نه این آب روان از لب جو می بین ...469شمارهٔ ۴۹۹: من ز جا از سخن جنت مأوا نروم 470شمارهٔ ۵۰۰: دامان دل ز گرد هوس چیده می روم 471شمارهٔ ۵۰۱: از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می ...472شمارهٔ ۵۰۲: گر کمر زرین و یا زر در کمر بربسته ...473شمارهٔ ۵۰۳: نی چو اهل دور ما هم ناسپاس افتاده ...474شمارهٔ ۵۰۴: عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم 475شمارهٔ ۵۰۵: عزلت گزیده ایم به عزت رسیده ایم 476شمارهٔ ۵۰۶: اول چو داغ بر سر دردی رسیده ایم 477شمارهٔ ۵۰۷: ناخورده شراب ناب مستیم 478شمارهٔ ۵۰۸: خرقه پوشانیم ما در قید عالم نیستی ...479شمارهٔ ۵۰۹: خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدی ...480شمارهٔ ۵۱۰: گاه روباه گهی شیر و گهی خرگوشیم 481شمارهٔ ۵۱۱: خیرالامور اوسط اولاد آدمیم 482شمارهٔ ۵۱۲: ما به کوی یار نالان می رویم 483شمارهٔ ۵۱۳: منم نادان تو دانایی چه گویم 484شمارهٔ ۵۱۴: به روی سینه سیل اشک باز از دیده ب ...485شمارهٔ ۵۱۵: چه سرها از یقین شد گوی در میدان د ...486شمارهٔ ۵۱۶: چگونه کس کند آرام در سرای جهان 487شمارهٔ ۵۱۷: بیفتی گر ز پا در راه دل سر می توا ...488شمارهٔ ۵۱۸: ندیده صاحب معنی به روزگار سخن 489شمارهٔ ۵۱۹: کجا رسد به تو گل در ادای دل بردن 490شمارهٔ ۵۲۰: به آن سرو سهی قد یاد صهبا می توان ...491شمارهٔ ۵۲۱: آخرت منظور اگر باشد ز دنیا آمدن 492شمارهٔ ۵۲۲: چو به درد خوی کردی به دوا توان رس ...493شمارهٔ ۵۲۳: بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن 494شمارهٔ ۵۲۴: شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حس ...495شمارهٔ ۵۲۵: خلقش کند عمارت مهمانسرای حسن 496شمارهٔ ۵۲۶: دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تم ...497شمارهٔ ۵۲۷: به حال عالم افسرده دیده ای تر کن 498شمارهٔ ۵۲۸: از چشم خود ای دلبر شایسته حذر کن 499شمارهٔ ۵۲۹: سخن اهل دلی را سخن ماست مکن 500شمارهٔ ۵۳۰: پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور ...501شمارهٔ ۵۳۱: ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری ک ...502شمارهٔ ۵۳۲: ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن 503شمارهٔ ۵۳۳: باز تا در جلوه آمد جام صهبا در چم ...504شمارهٔ ۵۳۴: مگذر ز راستی و ببین بر کمال من 505شمارهٔ ۵۳۵: برقع از رخ برگرفتی آفتاب آمد برون 506شمارهٔ ۵۳۶: صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون 507شمارهٔ ۵۳۷: عهد کی از عهدهٔ پیمانه می آید برو ...508شمارهٔ ۵۳۸: هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او 509شمارهٔ ۵۳۹: به بحر شور زده غوطه آب نیل از تو 510شمارهٔ ۵۴۰: به دل ها ناوک انداز است دایم ابرو ...511شمارهٔ ۵۴۱: صلح و صفا بود مرا جنگ تو و جفای ت ...512شمارهٔ ۵۴۲: از بسکه نازک است دل پر ز آرزو 513شمارهٔ ۵۴۳: دل گر از دست شود در خم ابرو، گو ش ...514شمارهٔ ۵۴۴: خیالم تا به سرو قامت او گشته هم ز ...515شمارهٔ ۵۴۵: رحمتش با بی گناهان کی کند فردا نگ ...516شمارهٔ ۵۴۶: خطش نوشته بر او آیت کلام الله 517شمارهٔ ۵۴۷: گرچه عالم را بنا آن ذات بیچون ساخ ...518شمارهٔ ۵۴۸: فلک به این همه رنگی که بر هوا بست ...519شمارهٔ ۵۴۹: ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشس ...520شمارهٔ ۵۵۰: نماید گاه ابرو گه جمال آهسته آهست ...521شمارهٔ ۵۵۱: باز چشمش سرمه آمیز آمده 522شمارهٔ ۵۵۲: ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس ...523شمارهٔ ۵۵۳: ابروی تو را تا قلم صنع کشیده 524شمارهٔ ۵۵۴: نیست با کس اتحادم همچو کوه 525شمارهٔ ۵۵۵: عهد با بالابلندی بسته ای 526شمارهٔ ۵۵۶: آفتاب از آتش مهر تو اخگر پاره ای 527شمارهٔ ۵۵۷: ای که از قدرت تویی حسن آفرین تازه ...528شمارهٔ ۵۵۸: نمی دانم تو خاکی آتشی یا باد یا آ ...529شمارهٔ ۵۵۹: هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی 530شمارهٔ ۵۶۰: وجودم را بر آتش زد لقای گرم موجود ...531شمارهٔ ۵۶۱: دارم ز باده چشم تمنای بیخودی 532شمارهٔ ۵۶۲: دوست به دشمن به کربلا تو نمودی 533شمارهٔ ۵۶۳: تو تا به کی دل و جان در امان نگه ...534شمارهٔ ۵۶۴: دلم ربوده بت ماهری به عیاری 535شمارهٔ ۵۶۵: دیده بیرون شده از پرده به دیدار ک ...536شمارهٔ ۵۶۶: شد زمین تکیه گاه درویشی 537شمارهٔ ۵۶۷: برهنگی است عبا و قبای درویشی 538شمارهٔ ۵۶۸: تلخی کند به کام خضر آب زندگی 539شمارهٔ ۵۶۹: هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی 540شمارهٔ ۵۷۰: ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی 541شمارهٔ ۵۷۱: کریمان را چه شد یارب کریمی 542شمارهٔ ۵۷۲: گهی معشوق و گه عاشق گهی جسمی و گه ...543شمارهٔ ۵۷۳: ز بس این تن پرستان کرده خم گردن ب ...544شمارهٔ ۵۷۴: میزان عدالت بودی دی زلف سمن سایی 545شمارهٔ ۵۷۵: ز خویش برده مرا چشم باده پیمایی 546شمارهٔ ۵۷۶: در حریم دل من شمع شب افروز تویی 547شمارهٔ ۵۷۷: واقف از زاده و نزاده تویی 548شمارهٔ ۵۷۸: دل برده است چشم قتال جنگجویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ