کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس است شمع قناعت چون مسکن ما را
    چرا بمهر بود چشم روزن ما را
    کشید خجلت بی برگی از خزان چندان
    که کرد آب عرق سبز گلشن ما را
    سیاه باد رخ مفلسی بهر دو جهان
    که ناامید ز ما کرد رهزن ما را
    زخلق یاوری هم شده است رسم قدیم
    مگر بباد دهد برق خرمن ما را
    زدود مشعل ظالم هم این ستم بس نیست
    که کرده است سیه چشم روشن ما را
    کجاست رستم همت که تا ز چاه امل
    برآرد این دل سخت چو بیجن ما را
    کمر نبندد الهی کمر بکین بستن
    که او به کینه کمر بسته دشمن ما را
    ز جان به جامه پشمین فقر تن دادیم
    بس است جامه فاخر همین تن ما را
    بود ز کوتهی تیشه طالب واعظ
    که گشته است به سر خاک معدن ما را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha