کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوست داند زبان خاموشی
    ناله! جان تو، جان خاموشی!
    کام گوشی نکرده هرگز تلخ
    یار شیرین زبان خاموشی
    بد نیندیشد از برای کسی
    همدم مهربان خاموشی
    سرفراز، آن زبان که جای گرفت
    چون الف در میان خاموشی
    هست بی آب و رنگ لعل لبی
    کآن نباشد ز کان خاموشی
    از گزند جهان بکش خود را
    در حصار امان خاموشی
    خصم را افگند ز اسب غرور
    نیزه جانستان خاموشی
    سر دشمن نیفگند در پیش
    غیر تیغ زبان خاموشی
    هست شیرین شدن بکام جهان
    ثمر بوستان خاموشی
    کس چرا رنجد از خموش؟، که نیست
    خار در گلستان خاموشی
    شوخ و جلف است بس کمیت زبان
    مده از کف عنان خاموشی
    نیست گوشی، وگرنه بسیار است
    حرف ها در میان خاموشی
    گر متاع نجات میطلبی
    نیست جز در دکان خاموشی
    باش واعظ خموش، زآنکه بوصف
    نیست محتاج شان خاموشی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha