کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آرامی
    نمیگردد زبانی، غیر دود آه، در کامی
    بدان ماند که هر سو چشم گرداند، ترا جوید
    از آن در رشکم از بزمی که دارد گردش جامی
    چو چشم دام زیر خاک هم بر هم نمی آید
    هر آن چشمی که حیران است بر روی دل آرامی
    سر شوریده ما، با جرس باشد بیک طالع
    که در بالین زانو هم، نمی بینند آرامی
    فلک هر چند چشم مهر گردانید در عالم
    ندید از قامتت خوشتر،نهال نازک اندامی!
    عجب شوریده وضع عالم، از رخ پرده یکسو کن!
    که گیرد روزگار از حیرت روی تو آرامی!!
    غبار آورده چندان ز انتظارت چشم مشتاقان
    که در خاک است بهر صید وصلت هر قدم دامی
    مکن در محفل او واعظ از بیطاقتی منعم
    نباشد ذره را در پرتو خورشید آرامی!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha