کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در کنار یار، از یار است دست ما تهی!
    کاسه گرداب، در دریاست از دریا تهی!
    بی نیازی چون صدف ما را ز حق بیگانه کرد
    داشت رو بر آسمان، تا بود دست ما تهی!
    گریه نتواند دل ما را ز غم خالی کند
    کی شود از خرج باران کیسه دریا تهی؟!
    تا خم گردون، درین خمخانه هستی بجاست
    از شراب غم نمیگردد ترا، مینا تهی
    دست خالی میکند رسوای عالم مرد را
    برنمی خیزد صدا از کاسه، نبود تا تهی
    هست تا در سر خرد، خالی نگردد دل ز غم
    پنبه تا برجاست، نتواند شدن مینا تهی
    چون دل بی آه، ننهد فیض، هرگز پا در او
    هر گلستانی که هست از سرو آن بالا تهی
    یک سر و گردن، شد از ابنای جنس خود بلند
    چون حباب آنکس که پهلو کرد ازین دریا تهی
    اهل همت جان نمیدارند از سائل دریغ
    تا قدح خالیست، قالب میکند مینا تهی
    خاکساری بسکه واعظ، کرده تن پرور مرا
    خواب من، پهلو کند از بستر دیبا تهی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha