کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در هر سخن، سخنور صد تاب میخورد
    این بوستان ز خون جگر آب میخورد
    کج تابی حسود همان میکند دراز
    هرچند رشته سخنم تاب میخورد
    گول زبان نرم، ز نارستان مخور
    ماهی ز طعمه، بازی قلاب می خورد
    شاداب خوبی است ز بس عارض خوشش
    هرجا که میرسد دل من آب میخورد
    چون غنچه ام، ز خانه خرابی شکسته دل
    این باغ گویی آب ز سیلاب میخورد
    دایم بود مدار بزرگان ز کوچکان
    از دجله پشته آب به دولاب میخورد
    خون میچکد چو تاک ز مد نگاه من
    گویا ز چشمه سار رخت آب میخورد
    باشد برای روزی ما گردش فلک
    این چرخ بهر رشته ما تاب میخورد
    باشد به یاد بستر خاکسترش اگر
    واعظ فریب جامه سنجاب میخورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha