به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کارها در آب و خاک فقر وارون میشود
سرو اگر کارند اینجا، بید مجنون میشود!
گر چنین از شوق پابوس تو میبالد بخود
زلف آخر مصرع آن قد موزون میشود
گر خیال آن دهان از دل نیاید در نظر
در میان دیده و دل، بر سرش خون میشود
هر نظر با دلبری باشد سرکار دلم
بسکه حسن ماه من، هر لحظه افزون میشود
نیست اشک لاله گون، کز شوق دیدارش نگاه
تا بمژگان میرسد، چون من دلش خون میشود
گر تهیدستی نه واعظ مایه دیوانگیست؟
چیست باعث کز درختان بید مجنون میشود؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۱: ای که پرچین جبهه ات، از حرف مردن ...2شمارهٔ ۳۵۲: کارها در آب و خاک فقر وارون میشود 3شمارهٔ ۳۵۳: تنها ز لفظ، شعر تو دلبر نمیشود 4شمارهٔ ۳۵۴: از چشم تنگ مردم، چشمم عصا نخواهد 5شمارهٔ ۳۵۵: عشق او جان خسته میخواهد 6شمارهٔ ۳۵۶: عجب دانم، از زخم بسمل برآید!7شمارهٔ ۳۵۷: ز عکست آینه، چون آب در خروش آید 8شمارهٔ ۳۵۸: ز خوی تند، همان تندخو بجان آید 9شمارهٔ ۳۵۹: خرد بگیر سر خود، که یار میآید 10شمارهٔ ۳۶۰: ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر میآ ...11شمارهٔ ۳۶۱: خیر باشد، نگهش سخت بتک میآید 12شمارهٔ ۳۶۲: دوستان، مژده که ماه رمضان میآید 13شمارهٔ ۳۶۳: فریب عام، از هر رند بازاری نمی آی ...14شمارهٔ ۳۶۴: غم او ساخت دلم تنگ و، هم او بگشای ...15شمارهٔ ۳۶۵: تن نزار من، از چاکهای جامه نماید 16شمارهٔ ۳۶۶: هرگز بجهان کار کجان راست نیاید 17شمارهٔ ۳۶۷: عهد شباب بگذشت، وقت شتاب گردید 18شمارهٔ ۳۶۸: تا هوای سرمه گشتن ز استخوانم سر ک ...19شمارهٔ ۳۶۹: درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!20شمارهٔ ۳۷۰: جز حرف زر و سیم، دلت هیچ نگوید 21شمارهٔ ۳۷۱: از حرص گشته کام جهان پیش ما لذیذ 22شمارهٔ ۳۷۲: گر بود در پیش مهمان، نعمت الوان ل ...23شمارهٔ ۳۷۳: دل که باشد نشیمن غم یار 24شمارهٔ ۳۷۴: با چنان وحشت ز شوق رحمت آمرزگار 25شمارهٔ ۳۷۵: گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار 26شمارهٔ ۳۷۶: گوشه گیران را بره درگه سلطان چه ک ...27شمارهٔ ۳۷۷: گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار ...28شمارهٔ ۳۷۸: روشن همیشه شمع دل از سوز آه دار 29شمارهٔ ۳۷۹: در چشم عقل هرکه بود سر حساب تر 30شمارهٔ ۳۸۰: میکند لطفی، ز بیرحمی بسی خونخوار ...31شمارهٔ ۳۸۱: مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خو ...32شمارهٔ ۳۸۲: خلق می بینند فیض از تنگدستان بیشت ...33شمارهٔ ۳۸۳: میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر 34شمارهٔ ۳۸۴: مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر 35شمارهٔ ۳۸۵: کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس بتمک ...36شمارهٔ ۳۸۶: کند پند ملایم در گرانجانان اثر به ...37شمارهٔ ۳۸۷: الینده ساغر گل مفلسونک ایاغینه بن ...38شمارهٔ ۳۸۸: منعم! باهل فقر چه خوانی نوای زر؟39شمارهٔ ۳۸۹: به از زمانه نداریم شوخ و شنگ دگر 40شمارهٔ ۳۹۰: کلاه ترک به سر نه، بگیر کشور دیگر 41شمارهٔ ۳۹۱: اوزگه عالمده مگر تو کسم غمیندن یا ...42شمارهٔ ۳۹۲: پیر چون گشتی، چو طفلان بازی دنیا ...43شمارهٔ ۳۹۳: چابقونچی، اگری باخشی مژگان یراقید ...44شمارهٔ ۳۹۴: گیچدی ئیگید لوق گونی ایندی خم اول ...45شمارهٔ ۳۹۵: غنچه سان این همه بر خویش مبال از ...46شمارهٔ ۳۹۶: قد خمید، از دیدن روها، به پشت پا ...47شمارهٔ ۳۹۷: گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با ک ...48شمارهٔ ۳۹۸: بهار کرد جهان را ز کوه و صحرا سبز 49شمارهٔ ۳۹۹: بر اهل ترک، نکرده است غم جفا هرگز 50شمارهٔ ۴۰۰: دنی نانجاق ترقی ایلسه عالی مکان ا ...51شمارهٔ ۴۰۱: گر گلسه لطفدین گوزه، اول ماهپاره ...52شمارهٔ ۴۰۲: یار طفلست و،ره کوچه نجسته است هنو ...53شمارهٔ ۴۰۳: بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخی ...54شمارهٔ ۴۰۴: کاروان راه گمنامی نمیخواهد جرس 55شمارهٔ ۴۰۵: باشد بکشت عمر تو برق فنا نفس 56شمارهٔ ۴۰۶: موج دریای محنتی است نفس 57شمارهٔ ۴۰۷: گذشت زندگی و، شد ز دست کار افسوس 58شمارهٔ ۴۰۸: شده است باب در ایام ما ز بس تلبیس 59شمارهٔ ۴۰۹: تا به کی باشدت برای معاش 60شمارهٔ ۴۱۰: درفشان گردد چو دانا، در سخن، خامو ...61شمارهٔ ۴۱۱: زردرو چون خوشه، بهر روزی فردا مبا ...62شمارهٔ ۴۱۲: در گفتن عیب دگران بسته زبان باش 63شمارهٔ ۴۱۳: چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش 64شمارهٔ ۴۱۴: تسخیر ملک فقر کن و، پادشاه باش 65شمارهٔ ۴۱۵: با خلق همنشین و، از ایشان رمیده ب ...66شمارهٔ ۴۱۶: شمشاد چیست تا کند آن زلف شانه اش؟ ...67شمارهٔ ۴۱۷: وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش 68شمارهٔ ۴۱۸: یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش 69شمارهٔ ۴۱۹: در زمین شوره هر دل که خواندی قابل ...70شمارهٔ ۴۲۰: نگین خاتم دلهاست در دندانش 71شمارهٔ ۴۲۱: گهر بر خویشتن پیچد ز فکر عقد دندا ...72شمارهٔ ۴۲۲: بهشت سفره درویش و، کاسه چو بینش 73شمارهٔ ۴۲۳: نشود عاشق از فغان خاموش 74شمارهٔ ۴۲۴: پیری آمد، نه جوانیست دگر از ما خو ...75شمارهٔ ۴۲۵: دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش 76شمارهٔ ۴۲۶: پادشاه ملک فقرم، بهر حفظ شان خویش 77شمارهٔ ۴۲۷: بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیس ...78شمارهٔ ۴۲۸: خرامان چون رود بیرون ز گلشن سرو د ...79شمارهٔ ۴۲۹: ای خوشا عزلت، که گردیم از در دلها ...80شمارهٔ ۴۳۰: نبود دعا فلک سیر، الا بپای اخلاص 81شمارهٔ ۴۳۱: غیر از خدنگ مرگ، که آن راست جان غ ...82شمارهٔ ۴۳۲: بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض 83شمارهٔ ۴۳۳: عاشقان را ره ندارد، در دل پر غم ن ...84شمارهٔ ۴۳۴: نیست ای دل محنت آباد جهان، جای نش ...85شمارهٔ ۴۳۵: به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط 86شمارهٔ ۴۳۶: ای مستی شباب، ترا کرده باب وعظ 87شمارهٔ ۴۳۷: باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ 88شمارهٔ ۴۳۸: میکنند از پیریم با هم سر و سامان ...89شمارهٔ ۴۳۹: راه اگر خواهی به اقلیم فنا مانند ...90شمارهٔ ۴۴۰: نیافته است کسی لذتی ز خوان طمع 91شمارهٔ ۴۴۱: غیر تلخی، طعم دیگر نیست در نان طم ...92شمارهٔ ۴۴۲: کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع 93شمارهٔ ۴۴۳: از هجوم داغ، در تن نیست دیگر جای ...94شمارهٔ ۴۴۴: روشنایی از شب وصل تو اندوزد چراغ 95شمارهٔ ۴۴۵: ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ 96شمارهٔ ۴۴۶: انسان چه بود شرم و، درین نیست تکل ...97شمارهٔ ۴۴۷: میتواند لعل او شد بامی کوثر طرف 98شمارهٔ ۴۴۸: پیری آمد روشنی از چشم گریان رفت ح ...99شمارهٔ ۴۴۹: عهد شباب رفت و، نشد هیچ کار حیف!100شمارهٔ ۴۵۰: خانه ها کرده است ویران در جهان بس ...101شمارهٔ ۴۵۱: خواهد نمک خمیر وجودت ز شور عشق 102شمارهٔ ۴۵۲: غیر از می جنون، نرساند دماغ عشق 103شمارهٔ ۴۵۳: نبود این همه گشتن پی دنیا لایق 104شمارهٔ ۴۵۴: نباشدم تن تنها، ز فوج دشمن باک 105شمارهٔ ۴۵۵: از یار بد چه نقص، بخوش طینتان پاک ...106شمارهٔ ۴۵۶: افزون بود ز عالم دل یاد آن بزرگ 107شمارهٔ ۴۵۷: بگذشت زندگی همه در انتظار مرگ 108شمارهٔ ۴۵۸: من با نگاه عجز و، تو دل سخت تر ز ...109شمارهٔ ۴۵۹: ای کرده پشت بر حق و، رو در قفای م ...110شمارهٔ ۴۶۰: گذشت عمر و، تو در کار کاهلی، کاهل ...111شمارهٔ ۴۶۱: قامتم گردید چون قلاب، از یاد اجل 112شمارهٔ ۴۶۲: ای از عرق جبین تو صبح بهار دل 113شمارهٔ ۴۶۳: چشم پیکانت، نگاهی کرده روزی سوی د ...114شمارهٔ ۴۶۴: بیهوشی دولت را، مردن شمرد عاقل 115شمارهٔ ۴۶۵: کی میکنند جامه جان از جسد قبول 116شمارهٔ ۴۶۶: تا کعبه با خیال تو همدوش رفته ام 117شمارهٔ ۴۶۷: از نهفتن، راز را رسوای عالم کرده ...118شمارهٔ ۴۶۸: گر شود صبح رخش، مجلس فروز خانه ام 119شمارهٔ ۴۶۹: مژده باد ای دل، که اینک میرسد ماه ...120شمارهٔ ۴۷۰: یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم 121شمارهٔ ۴۷۱: اگر عاصی، اگر مجرم،اگر بیدین، اگر ...122شمارهٔ ۴۷۲: غبار آسا نسیمی چون وزد، در پای او ...123شمارهٔ ۴۷۳: ز شرح اشتیاق دوست، تا حرفی بیان ک ...124شمارهٔ ۴۷۴: از ناز اگر نیایی، خود در خیال مرد ...125شمارهٔ ۴۷۵: ز غصه جان نبری، بی حذر ازین مردم!126شمارهٔ ۴۷۶: نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا د ...127شمارهٔ ۴۷۷: ز بس نومیدی، از امیدهای خویشتن دی ...128شمارهٔ ۴۷۸: چو رنگ خویش، هردم انقلاب ساکنی دا ...129شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 130شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 131شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...132شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 133شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 134شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 135شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...136شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 137شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...138شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 139شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 140شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...141شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 142شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 143شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...144شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 145شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...146شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...147شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...148شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 149شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...150شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...151شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 152شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 153شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 154شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 155شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 156شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 157شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...158شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 159شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 160شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...161شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...162شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 163شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 164شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 165شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...166شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...167شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟168شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...169شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...170شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 171شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...172شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 173شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 174شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 175شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 176شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...177شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...178شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...179شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 180شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...181شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 182شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...183شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...184شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...185شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...186شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟187شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...188شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...189شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...190شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 191شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 192شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 193شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...194شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 195شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 196شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 197شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...198شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...199شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...200شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 201شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 202شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...203شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...204شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 205شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 206شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 207شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...208شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 209شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 210شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 211شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...212شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 213شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 214شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...215شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 216شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 217شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...218شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 219شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...220شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 221شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 222شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 223شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 224شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...225شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...226شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...227شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...228شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 229شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 230شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 231شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...232شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...233شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...234شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...235شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...236شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 237شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...238شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 239شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...240شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 241شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...242شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 243شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟244شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...245شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...246شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...247شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 248شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...249شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...250شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 251شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 252شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 253شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...254شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...255شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:256شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 257شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 258شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...259شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...260شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...261شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 262شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 263شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 264شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 265شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 266شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...267شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!268شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...269شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 270شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...271شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟272شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...273شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...274شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...275شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 276شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...277شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 278شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 279شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 280شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...281شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...282شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...283شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...284شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...285شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ