کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش
    آغوش خاطری نگشادم بفکر خویش
    از پایه بلند ز خود بیخبر شدن
    افتادم آن قدر که فتادم بفکر خویش
    اخراج کرد غیرتم از شهر ننگ و نام
    تا رخصت خیال تو دادم بفکر خویش
    تا ناخن خدنگ توام بود در نظر
    از دل چه عقده ها که گشادم، بفکر خویش
    خود جاده ایم کعبه مقصود خویش را
    منظور اوست، زینکه فتادم بفکر خویش
    واعظ ز خوشدلی چو اثر نیست در جهان
    در کنج غم نشسته و، شادم بفکر خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha