کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با من همیشه درد تو دارد عنایتی
    صد شکر کز غم تو، ندارم شکایتی
    افتاده اند، از ره افتادگی بدور
    یارب بخویش گمشدگان را هدایتی
    از مال و جاه، هست سخن پایدار تر
    از ملک جم چه مانده بغیر از حکایتی؟!
    شوق جمال دوست مرا در دل حزین
    چون نعمت بهشت ندارد نهایتی
    ما را ز طره تو پریشانتر است حال
    داریم از نگاه تو چشم رعایتی
    دزدیده میتوان ز رخش دیدنی ربود
    ترسم شکست رنگ نماید سعایتی
    هستیم خسته، مرهم لطفی، ترحمی
    گشتیم سرمه، گوشه چشم عنایتی
    با خویش، ما حساب بوصل تو میکنیم
    پیش تو بگذرد اگر از ما حکایتی
    انجام هست شکوه ما را ز هجر تو
    دارد شب فراق تو هم گر نهایتی
    عمرم کجا بشکر همین میکند وفا
    کز من کسی نداشته هرگز شکایتی
    شد پای سوده صندل درد سر وطن
    خوشتر ندیده ام ز غریبی ولایتی
    هرجا که یار ماست، بود آن دیار ما
    واعظ چرا کنیم ز غربت شکایتی؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha