کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری
    میرود هر قطره خونم، بجوی خنجری
    درد خود را گر کنم قسمت، جهانی را بس است
    میتواند شد شکست من، شکست لشکری
    کشتی دل، چون ز دریا غمت بیرون رود؟
    همچو یاد کوه تمکین تو، دارد لنگری؟!
    بسکه لبریزم ز یاد غمزه خونریز او
    هر رگی گردیده بر جسم ضعیفم نشتری
    خویش را برداشت از خاک مذلت روز حشر
    هرکه در راه خدا بگرفت دست دیگری
    غم چنان بر کشور هستی هجوم آورده است
    هرکه در راه خدا بگرفت دست دیگری
    غم چنان بر کشور هستی هجوم آورده است
    کز دلم تنها توانی دید عرض لشکری
    درد اگر باشد کسی را، پادشاهی گو مباش
    واعظ از حق نان خشکی خواهد و، چشم تری!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha