کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما وامانده ایم
    رفته است اسباب ما، خود پیشتر، ما مانده ایم
    از شراب هستی احباب خالی گشت و ما
    همچو مو در کاسه افلاک بر جا مانده ایم
    خواب مرگ از کوفت شاید آورد ما را برون
    در تلاش زندگانی آن قدر وامانده ایم
    ما بساط هر تعلق زین سرا برچیده ایم
    بهر رفتن با عصائی بر سر پا مانده ایم
    گرم رویی نیست پیدا، گرم خونی خود کجاست؟
    در میان این قدر مردم چه تنها مانده ایم
    جان فگند از دوش خود بار گران جسم و، ما
    همچنان واعظ بزیر بار دنیا مانده ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha