کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در تنم گردید داغش دردمند استخوان
    درد افتاده است در جسمم ببند استخوان
    تا نیابد راه بیرون شد، ز جسمم درد او
    عقده هایم کرده چون نی کوچه بند استخوان
    تا عنان گیرش نگردد، لذت آسودگی
    درد از جسمم برون تازد سمند استخوان
    نیست جان غافلت را آگهی از مغز کار
    ورنه چون موران نگشتی پای بند استخوان
    در میان دردها واعظ بسی گردیده ام
    درد عشق است اینکه می افتد پسند استخوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha