کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روشن
    مشکل اکنون کندم تا سر مژگان روشن
    روزنش را نبود چشم بخورشید سیاه
    کلبه یی کان بود از مقدم یاران روشن
    از هم ریخت جفا، خاطر بیرحمان جمع،
    سرمه ام کرد وفا، چشم نکویان روشن
    . . .
    با چراغی که شود ز آتش دونان روشن
    خوش درین گلخن تنگ آتشم افسرده، مگر
    کندش عشق بدامان بیابان روشن!
    بنگر از نقطه هر مردمک این حرف عیان
    که سیه خانه گیتی است بانسان روشن!
    با کهن جامه بساز ای شه اقلیم رضا
    که باین کهنه شود مشعل ایمان روشن
    نه همین لاله شد از داغ بعینه همه چشم
    میشود ز آن گل رو چشم گلستان روشن
    چون سر شمع که سازند پریشان واعظ
    کلبه ما شود از وضع پریشان روشن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha