به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

واعظ قزوینی

واعظ قزوینیغزل هاشمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم

890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
فرامشی بود امروز محرم رازم
بشوق بال و پر افشانی فضای عدم
چو گل همیشه گشاد است بال پروازم
بسان بید موله درین چمن واعظ
ز سرفکندگی خویشتن سرافرازم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۷۹: بشکند از ناتوانی استخوان در پیکرم 2شمارهٔ ۴۸۰: چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم 3شمارهٔ ۴۸۱: ز غم گر سوختم، نزدیک یار مهوش خوی ...4شمارهٔ ۴۸۲: تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم 5شمارهٔ ۴۸۳: باین افتادگیها، مرد میدان دلیرانم 6شمارهٔ ۴۸۴: سرهنگ مصر گوشه نشینی کنون منم 7شمارهٔ ۴۸۵: ز آن جهان پاک آمدم، آلوده دامن می ...8شمارهٔ ۴۸۶: در وطن سخت غریبم، سفری میخواهم 9شمارهٔ ۴۸۷: برآ ز خانه، که از خان و مان خویش ...10شمارهٔ ۴۸۸: چهره بگشای، که از شوق بپرواز آیم 11شمارهٔ ۴۸۹: ما ز هر عشرت دنیا بسخن ساخته ایم 12شمارهٔ ۴۹۰: چشم و گوش و عقل و حس رفتند و، ما ...13شمارهٔ ۴۹۱: ما بلبلان خار علایق گزیده ایم 14شمارهٔ ۴۹۲: برکنده از حیات، باندک بهانه ایم 15شمارهٔ ۴۹۳: ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداش ...16شمارهٔ ۴۹۴: بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم 17شمارهٔ ۴۹۵: ما ز نادانی، ز بس بدبین و بدخواه ...18شمارهٔ ۴۹۶: از بزرگان وحشی و، با خاکساران همد ...19شمارهٔ ۴۹۷: برده است از بسکه فکر آن نگار جانی ...20شمارهٔ ۴۹۸: بنشین تا رخت از تاب نظر غازه کنیم 21شمارهٔ ۴۹۹: چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنی ...22شمارهٔ ۵۰۰: چنان زشتم، که ترسم چشم رحمت ننگرد ...23شمارهٔ ۵۰۱: خود هم ز ظلم خانه خرابند ظالمان 24شمارهٔ ۵۰۲: درست نیست گشودن به خنده لب چندان 25شمارهٔ ۵۰۳: از ما گذشت عمر، بآیین مهوشان 26شمارهٔ ۵۰۴: غم بود غم، شراب درویشان 27شمارهٔ ۵۰۵: پا ز دولت نخورد، ترک سر درویشان 28شمارهٔ ۵۰۶: برگ جوانیت ریخت، برگ نوای طفلان 29شمارهٔ ۵۰۷: ریخت دندان و، گره در بند نان ما ه ...30شمارهٔ ۵۰۸: در تنم گردید داغش دردمند استخوان 31شمارهٔ ۵۰۹: پیش لطفش میتوان با روسیاهی ساختن 32شمارهٔ ۵۱۰: برگ ریزانست، رنگ از روی پیران ریخ ...33شمارهٔ ۵۱۱: از کمی پیوسته باید بیشی خود خواست ...34شمارهٔ ۵۱۲: پهلوانی نیست سنگی یا گلی برداشتن 35شمارهٔ ۵۱۳: تو که بر خار تحمل نتوانی رفتن 36شمارهٔ ۵۱۴: زیاده فیض توان از شکستگان بردن 37شمارهٔ ۵۱۵: باین سامان چه ساز عیش دیگر میتوان ...38شمارهٔ ۵۱۶: بسکه بد باشد ز شوخی خنده بر یاران ...39شمارهٔ ۵۱۷: کو بخت حرف پیش تو ای نازنین زدن؟40شمارهٔ ۵۱۸: گر بسیر گلشن، آن حیرت فزا خواهد ش ...41شمارهٔ ۵۱۹: قامتم گر این چنین از غم دو تا خوا ...42شمارهٔ ۵۲۰: با چراغ دل ازین ظلمت سرا باید شدن 43شمارهٔ ۵۲۱: در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشید ...44شمارهٔ ۵۲۲: بگوش آنکه بود بهره ور ز فهمیدن 45شمارهٔ ۵۲۳: پیش چراغ فیض شب، از خواب دم مزن 46شمارهٔ ۵۲۴: گر فلاطون زمانی، حرف دانستن مزن 47شمارهٔ ۵۲۵: گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن 48شمارهٔ ۵۲۶: ز شمع فیض تاریکی است، قانع را سرا ...49شمارهٔ ۵۲۷: شمع بینش که مرا بود جهان ز آن روش ...50شمارهٔ ۵۲۸: خویش را آزاد خواهی، صید دام دوست ...51شمارهٔ ۵۲۹: یا رب از خواب گران غفلتم بیدار کن 52شمارهٔ ۵۳۰: دیده چون شبنم، برین گلزار عبرت با ...53شمارهٔ ۵۳۱: بر در حق جز خضوع و عجز استدعا مکن 54شمارهٔ ۵۳۲: پشت دست از حسرت دینار با دندان مک ...55شمارهٔ ۵۳۳: بهار آمد، که جوشد ز آتش دل باز خو ...56شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و ...57شمارهٔ ۵۳۵: چون زبان در گفتگو، بیجا ز کام آید ...58شمارهٔ ۵۳۶: که تواند شدن از بزم تو طناز برون؟59شمارهٔ ۵۳۷: کرا پا میرود از محفل آن سیمبر بیر ...60شمارهٔ ۵۳۸: دمی ز آن پیش کآید چون حباب جان زت ...61شمارهٔ ۵۳۹: حال ما خواهی بدانی، زلف خوبان را ...62شمارهٔ ۵۴۰: شوخیش را نکند گوشه نشین خانه زین 63شمارهٔ ۵۴۱: چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او 64شمارهٔ ۵۴۲: میتراود التفات از جبهه پر چین او 65شمارهٔ ۵۴۳: از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد ...66شمارهٔ ۵۴۴: میکند گرمی بما هر بیوفائی غیر تو 67شمارهٔ ۵۴۵: گردد چو بگفتار زبان در دهن تو 68شمارهٔ ۵۴۶: غم میرمد، ز پیچش زلف سیاه تو 69شمارهٔ ۵۴۷: نیست بلبل چو من و، گل نه چنانست ک ...70شمارهٔ ۵۴۸: موی چون گردید جو گندم، دگر هشیار ...71شمارهٔ ۵۴۹: گذر گاهی بود گلزار گیتی، از صبا ب ...72شمارهٔ ۵۵۰: چشم بگشا غنچه آسا در بهار صبحگاه 73شمارهٔ ۵۵۱: غیر محرومی رویت نبود کار نگاه 74شمارهٔ ۵۵۲: نخل شمع، از چشم گریان سربلندی یاف ...75شمارهٔ ۵۵۳: دنیا طلب، به دنیا، دل بین چگونه د ...76شمارهٔ ۵۵۴: یارب ز کهنه دیر جهان، وحشتم بده 77شمارهٔ ۵۵۵: چشمش در ستم باز بر خلق کرده 78شمارهٔ ۵۵۶: یارب دل قانع، بدل سیم زرم ده 79شمارهٔ ۵۵۷: کشد رشکم، اگر دانم کس احوال مرا د ...80شمارهٔ ۵۵۸: ز حیرت تو، کسی گردش از کباب ندیده 81شمارهٔ ۵۵۹: ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه 82شمارهٔ ۵۶۰: زال دنیا محو گردیدن ندارد این همه 83شمارهٔ ۵۶۱: کشد از گرم رویی، نیک و بد را در ب ...84شمارهٔ ۵۶۲: نگذاشت جان غم تو برای شهادتی 85شمارهٔ ۵۶۳: شایسته قبول، ندارم عبادتی 86شمارهٔ ۵۶۴: زیر گل بودن، بسی خوشتر، که زیر من ...87شمارهٔ ۵۶۵: با من همیشه درد تو دارد عنایتی 88شمارهٔ ۵۶۶: نیی کریم، ز فیض آب تا نمیگردی 89شمارهٔ ۵۶۷: بگرد دولت دنیای دون پرور چه میگرد ...90شمارهٔ ۵۶۸: پسند دوست نبود خود پسندی 91شمارهٔ ۵۶۹: درین ماتم سرا از غفلت ای جاهل، چه ...92شمارهٔ ۵۷۰: بی سجده درگاه تو، نبود سر خاری 93شمارهٔ ۵۷۱: در دلها برویت میگشاید نرم گفتاری 94شمارهٔ ۵۷۲: سرکش سمند دولت، پر نیست اعتباری 95شمارهٔ ۵۷۳: بغیر بیکسیم نیست در جهان یاری 96شمارهٔ ۵۷۴: دل پر غم، سر پر شور و، جان بینوا ...97شمارهٔ ۵۷۵: نباشد مردی آن کاسباب ملک و، سیم و ...98شمارهٔ ۵۷۶: دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پن ...99شمارهٔ ۵۷۷: گوشه یی میخواهم و، چشم بخوان دل ت ...100شمارهٔ ۵۷۸: میبرد هر دم دلم را، غمزه غارتگری 101شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری 102شمارهٔ ۵۸۰: خسروی خواهی، بنه از سر کلاه سروری 103شمارهٔ ۵۸۱: بهر نان تاکی بدرها آب روی خود بری ...104شمارهٔ ۵۸۲: نیست او شاه که دارد کمر سیم و زری ...105شمارهٔ ۵۸۳: چنان در بند غم باید بخود بالیدن ا ...106شمارهٔ ۵۸۴: کیم من؟ بیدلی، بیچاره یی، از خویش ...107شمارهٔ ۵۸۵: ز دل رفتی مرا گرد تعلق، حبذا پیری ...108شمارهٔ ۵۸۶: ایام عیش بگذشت، شد روزگار پیری 109شمارهٔ ۵۸۷: کند پیوسته با آن تیغ ابرو هر که د ...110شمارهٔ ۵۸۸: بهرجا میفروزی چهره،آتشخانه میسازی 111شمارهٔ ۵۸۹: کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده د ...112شمارهٔ ۵۹۰: گاهی سری بخاطر غمناک میکشی 113شمارهٔ ۵۹۱: نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهو ...114شمارهٔ ۵۹۲: دوست داند زبان خاموشی 115شمارهٔ ۵۹۳: چون ز صحرای عدم گشت بتن جان راضی؟116شمارهٔ ۵۹۴: همچو ناخن، شده خم بر در سلطان تاک ...117شمارهٔ ۵۹۵: از برای مال، گشتن کوه صحرا تا بکی ...118شمارهٔ ۵۹۶: با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگ ...119شمارهٔ ۵۹۷: در میان دوستان، با این کمال بندگی 120شمارهٔ ۵۹۸: نیست چون بر غیر جان کندن، بنای زن ...121شمارهٔ ۵۹۹: با این دو روزه عمر، با این حرص پی ...122شمارهٔ ۶۰۰: چون کند شمع رخت را انجمن پروانگی 123شمارهٔ ۶۰۱: از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی 124شمارهٔ ۶۰۲: بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی 125شمارهٔ ۶۰۳: ز بس پر گشته بزم از حیرت روی دل آ ...126شمارهٔ ۶۰۴: اگر گللر غمیندینک دور چمنده بلبل ...127شمارهٔ ۶۰۵: زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:128شمارهٔ ۶۰۶: ندهم تن بجز از عریانی 129شمارهٔ ۶۰۷: با من نگاه او کرد، هر چند پهلوانی 130شمارهٔ ۶۰۸: چه دوداست آن ترا بر گرد لب از خط ...131شمارهٔ ۶۰۹: تو کز طول امل در بند جمع مال و سا ...132شمارهٔ ۶۱۰: تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بد ...133شمارهٔ ۶۱۱: بر من کند از بس غم عشق تو گرانی 134شمارهٔ ۶۱۲: بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی 135شمارهٔ ۶۱۳: پیری رسید و نور نظر گشت رفتنی 136شمارهٔ ۶۱۴: نتواندم بعشوه جهان کرد رهزنی 137شمارهٔ ۶۱۵: زینت اهل صفا، آمده عریان بدنی 138شمارهٔ ۶۱۶: تن ز هم پاشید و، فکر پوشش آن میکن ...139شمارهٔ ۶۱۷: جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!140شمارهٔ ۶۱۸: دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی ...141شمارهٔ ۶۱۹: کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی 142شمارهٔ ۶۲۰: بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا ...143شمارهٔ ۶۲۱: بنده عالم چرا از بهر ده درهم شوی؟144شمارهٔ ۶۲۲: نظر بگشا، نگه دانسته کن، در هر پر ...145شمارهٔ ۶۲۳: هر نقش درم بندی است، در دیده آگاه ...146شمارهٔ ۶۲۴: در کنار یار، از یار است دست ما ته ...147شمارهٔ ۶۲۵: خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی 148شمارهٔ ۶۲۶: ز مرگت دوستان را، آن قدرها نیست پ ...149شمارهٔ ۶۲۷: ای رنگت از طراوت، چون اطلس ختایی 150شمارهٔ ۶۲۸: چون تن درست بود، گو مباش دنیائی 151شمارهٔ ۶۲۹: برگی از باغ تو، هر رنگ گل زیبایی 152شمارهٔ ۶۳۰: بسویت جنبش هر نو نهال ایمای ابروی ...153شمارهٔ ۶۳۱: دیوانه گر نه یی، بخود این دل چه د ...154شمارهٔ ۶۳۲: بنده تن تا بکی، ای جان اگر آزاده ...155شمارهٔ ۶۳۳: با لاف عقل، بازی دنیا چه خورده یی ...156شمارهٔ ۶۳۴: عشق نبود جز بلا با صبر بی اندازه ...157شمارهٔ ۶۳۵: ای که از سودای گنج سیم و زر دیوان ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ